از دیر زمان برای انسانها این سؤال مطرح بود که با توجه به اینکه هر سقفی برای ایستادن خود نیاز به ستون دارد، چگونه این آسمان با این همه ستارهها و سیارات بر پا ایستاده و هیچ تکیهگاهی ندارد؟!
مقالات دوشنبه 9 مرداد 1402
از دیر زمان برای انسانها این سؤال مطرح بود که با توجه به اینکه هر سقفی برای ایستادن خود نیاز به ستون دارد، چگونه این آسمان با این همه ستارهها و سیارات بر پا ایستاده و هیچ تکیهگاهی ندارد؟!
در پاسخ به این سؤال، ابتدا باید درباره قاعدهای در هستی که «جاذبه» نام دارد صحبت کنیم:
بیتردید وجود نیرویی مرموز در درون زمین که باعث کشیده شدن همه چیز به سمت خود میشود را همه پیش از نیوتن احساس کرده بودند، اما به هر حال او نخستین کسی بود که بالاخره در قرن ۱۷ میلادی (کمتر از ۴۰۰ سال پیش) پرده از این قانون بزرگ در جهان هستی برداشت. قانونی که میگوید «هر دو جسم همواره نیرویی به نام گرانش (جاذبه) بر یکدیگر وارد میکنند (و یکدیگر را بهسوی خود جذب میکنند) که این نیرو با جرم دو جسم نسبت مستقیم و با مجذور فاصله آنها نسبت وارون دارد».
این در حالی است که هزار سال پیش از نیوتون، خداوند متعال در قرآن کریم، هنگامی که درباره نحوه ایستادن آسمانها بر فراز زمین سخن گفته، با عبارت جالبی (که متناسب با درک و ادبیات مردم آن روزگار بود) به این پدیده بزرگ اشاره نموده است!
سوره رعد، آیه ۲: اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا
خدا همان كسی است كه آسمانها را بدون ستونی كه قابل رؤيت باشد آفريد (یعنی ستونی دارد که آن ستون قابل رؤیت نیست)
با توجه به گردش دائمی و پرسرعت کرات و سیارات در فضای پهناور هستی، اگر نیروی جاذبه وجود نداشت، هر ستارهای به گوشهای پرتاب میشد و در ظلمتی ابدی فرو میرفت، اما این نیروی جاذبه است که تمام کرات و سیارات را در مدار خود نگه میدارد و از پراکنده شدن آنها در پهنه هستی جلوگیری میکند. درست همانند «ستون»هایی که عمارتی را برپا نگه میدارد...
📖 منبع: قرآن و آخرین پیامبر، ص ۱۲۷ تا ۱۳۱ (با تصرف و تلخیص)