سلطان محمود غزنوی از سلاطین مقتدر اسلامی بود و در جنگها فتوحات بسیاری داشت. به شرحی که لغتنامه دهخدا آورده او حنفی مذهب بود و متعصب. زمانی تصمیم گرفت برای مبارزه با بتپرستی و بتپرستان بهعنوان جهاد شرعی به هندوستان برود. تصمیم خود را عملی نمود و به هندوستان آمد. جنگ بسیار نمود و به فتح شهرهای متعددی نائل آمد و چندین سال در آن شبه قاره ماند.
سلطان محمود یکی از شهرهای هند را که فتح نمود، مردم آن شهر نزد محمود آمدند و از او خواستند که بتهای آنان را نشکند و در عوض پول زیادی به وی عرضه نمودند. محمود غزنوی این موضوع را با بعضی از خواص خود به شور گذاشت. آنان گفتند: درخواست مردم را بپذیر و بتها را معامله کن. فقط یکی از خواص سلطان با فروش بت مخالف بود.
وقتی علت مخالفتش را پرسید، پاسخ داد: آیا میخواهی بعد از تو بگویند ابراهیم خلیل شکننده بتها بود و محمود غزنوی فروشنده بتها؟! این سخن در روح سلطان به قدری اثر گذارد که نظریه آنان را که به فروش رای مثبت داده بودند رد کرد و از پولهایی که به وی عرضه شده بود و به آنها احتیاج شدید داشت چشم پوشید.
📖 منبع: سخن و سخنوری، ص۲۸۸ (با اندکی تصرف)