روزی
حکیمی از شخصی پرسید: روزگار چگونه است؟ شخص با ناراحتی گفت: چه بگویم...، امروز از گرسنگی مجبور شدم کوزه سفالی که یادگار سیصد ساله اجدادیام بود را بفروشم و نانی تهیه کنم.
حکیم گفت: خداوند روزیات را سیصد سال پیش کنار گذاشته و اینگونه ناسپاسی میکنی؟!