مقالات روایات مذهبی اسلامی و کلیپ

یک لقمه حرام چرب و شیرین!

فضل بن ربیع نقل می‌کند روزی شریک بن عبدالله بن سنان نخعی بر مهدی خلیفه عباسی وارد شد. مهدی گفت: باید یکی از این سه کار را بپذیری: یا منصب قضاوت را قبول کنی، یا آنکه اولاد مرا تعلیم دهی و حدیث بیاموزی، یا یک مرتبه از غذای من بخوری. شریک ابتدا گرچه پذیرفتن هر یک از سه کار را دشوار می‌دید، لکن چاره‌ای ندیده در فکر فرو رفت. پس از لحظه‌ای گفت: خوردن غذا آسان‌تر است از آن دو کار دیگر.

مهدی به آشپز دستور داد چند نوع غذای لذیذ از مغز استخوان و شکر سفید تهیه کند. غذا حاضر شد. شریک به مقدار کافی میل کرد. متصدی آشپزخانه به مهدی گفت: بعد از این غذا، شریک دیگر خلاصی نخواهد داشت و رستگار نمی‌شود. فضل بن ربیع گوید: به خدا سوگند شریک پس از آن طعام مجالست و همنشینی با بنی‌عباس را اختیار نمود، قضاوت و تعلیم و تربیت اولاد ایشان را نیز پذیرفت!

روزی حواله‌ای برای شریک بن عبدالله از بابت حقوقش به صرافی نوشتند. شریک به صراف مراجعه کرده سخت گرفت که باید نقد بپردازی. آن مرد گفت: کتان و لباس قیمتی نفروخته‌ای که اینقدر سخت می‌گیری! شریک در جواب او گفت: به خدا از کتان با ارزش‌تر فروخته‌ام. من دینم را فروختم...

📖 منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۸۶

پند تاریخ لقمه حرام

روایات    چهارشنبه 1 اسفند