آمدن اماننامه برای فرزندان امّالبنین(س)
در این روز شمر ملعون برای حضرت عبّاس(ع) و برادرانش اماننامه آورد. آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبداللَّه(ع) رسانید و صدا زد: «أین بنو اختنا؟» (پسران خواهر ما کجایند؟)، ولی آن بزرگواران جواب ندادند. سپس به فرموده امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) جوابش را داد و فرمود: چه میگویی؟ شمر گفت: من از جانب امیر برای شما اماننامه آوردهام. شما خود را بهخاطر حسین(ع) به کشتن ندهید. حضرت عبّاس(ع) با صدای بلند فرمود: لعنت خدا بر تو و بر امیر تو (و بر امان تو) باد. ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد؟!
درخواست تأخیر جنگ از سوی امام حسین(ع)
در عصر تاسوعا امام حسین(ع) برای به تعویق انداختن جنگ به برادرش عبّاس(ع) فرمود تا یک شب دیگر از دشمن مهلت بگیرد. آنها در ابتدا قبول نکردند، ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند.
آمدن لشکر تازهنفس به کربلا
در این روز لشکر مجهزی به دستور ابنزیاد از کوفه وارد کربلا شد و شمر نامه ابنزیاد را آورد.
سخنان امام حسین(ع) با اهلبیت و اصحابشان
در این شب امام حسین(ع) اصحاب و اهلبیت خود را جمع نمودند و کلماتی را به آنان فرمودند. خلاصه کلمات حضرت این بود که من بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هرجا که میخواهید کوچ کنید. پس از فرمایشات حضرت، اهلبیت و اصحاب کلماتی در وفاداری و جاننثاری خود نسبت به آن حضرت ابراز داشتند.
📖 منبع: کتاب «تقویم شیعه» (با تلخیص)
عمومی یکشنبه 16 مرداد 1401