هفته گذشته و پیشتر از آن درباره نعمتهای تکلم و نوشتن صحبت کردیم و فرمایشات حضرت صادق(ع) را در این خصوص دانستیم. اما امام صادق(ع) در ادامه فرمایش خود به مفضل بن عمر نکته جالبی را بهصورت سوال و از طرف مستشکلین مطرح نموده و خود نیز چنین پاسخ میدهند:
«ممكن است پندارت چنين باشد كه اين نيروى نطق در سرشت و آفرينش انسان نيست، بلكه او با كياست و چارهجويى آن را مىيابد. سخن گفتن نيز اينگونه است. خود مردم اين الفاظ و كلمات را در ميان خود اصطلاح كردهاند و در ميانشان جارى است؛ از اين رو هر امّتى و ملّتى زبان و كلماتى متفاوت با زبان و كلمات ديگر امتها دارد. در نتيجه يكى به عربى، ديگرى به سريانى، كسى به عبرى و يكى به رومى و... مىنويسد. اين لغتها و زبانها در ميان اقوام منتشر است و خود آنان آنها را وضع نمودهاند.
در پاسخ پندار اين مدّعى بايد گفته شود: اگر چه انسان، خود با كياست و چارهجويى به اين دو مىرسد، ولى بايد انديشيد كه ابزار اين امور چيست؟ جز آن است كه خداوند جلّ و علا در آفرينش و طبيعت او ابزار نطق و نوشتن را به وديعت نهاد؟ بىترديد اگر زبانى مناسب براى سخنگويى و انديشه و ذهنى براى درك اشيا و معانى نداشت، هيچگاه قادر به سخن گفتن نبود. اگر كف دست و انگشتانى مناسب براى نوشتن نداشت، هيچگاه توان نوشتن چيزى در او نبود. اين حقيقت را در نگرش و تأمل در حيواناتى درياب كه نه سخن مىگويند و نه مىنويسند. پس اصل و ريشه اين نعمتهاى سترگ، آفرينش حكيمانه خداى جلّ و علا و تفضل او بر آفريدگان است.
مَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ؛ آن كه سپاس گويد پاداش مىگيرد و آن كه كفر و ناسپاسى ورزد، بىترديد خداى جلّ و علا از همه عالميان بىنياز است. (نمل/۴۰)» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۵)
مقالات دوشنبه 17 دی