مردی از شیعیان خدمت حضرت صادق(ع) آمد و شکایت از فقر و تنگدستی نمود. حضرت فرمود: تو از دوستان مایی و اظهار فقر و تنگدستی میکنی با اینکه شیعیان ما بینیاز و غنی هستند. آنگاه فرمود: …
روایات چهارشنبه 25 مرداد 1402
مردی از شیعیان خدمت حضرت صادق(ع) آمد و شکایت از فقر و تنگدستی نمود. حضرت فرمود: تو از دوستان مایی و اظهار فقر و تنگدستی میکنی با اینکه شیعیان ما بینیاز و غنی هستند. آنگاه فرمود: تو را تجارت پرفایدهای است که بینیازت کرده. عرض کرد آن تجارت چیست؟ فرمود: اگر کسی از ثروتمندان بگوید روی زمین را برای تو پر از نقره میکنم و از تو میخواهم دوستی و ولایت اهلبیت پیغمبر –صلوات الله علیهم اجمعین- را از قلب خود خارج کنی و نسبت به دشمنان آنها دوستی و محبت پیدا نمایی، آیا حاضر میشوی این کار را بکنی؟ عرض کرد: نه یا بن رسولالله، اگرچه دنیا را پر از طلا بنماید! فرمود: پس تو فقیر نیستی، بینوا کسی است که آنچه تو داری نداشته باشد. حضرت مقداری مال به او بخشیدند و مرخص شد.
📖 منبع: پند تاریخ، ج۱، ص۵۳ و ۵۴