در قرآن مجید آیاتى وجود دارد که تنها با مسئله کرویّت زمین، انطباق و توجیه پیدا میکند، از جمله:
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها (اعراف/۱۳۷): «به آن جمعیتى که تضعیف شده بودند (و بهصورت اسیران و بردگان در دست ظالمى زندگى میکردند) مشرقها و مغربهاى پر برکت زمین را به ارث دادیم (آنها را وارث ستمگران ساختیم)»
در این آیه که پیروزى بنىاسرائیل را بر فرعونیان بازگو میکند، سخن از «مشرقها» و «مغربها» به میان آمده است و این تعبیر تنها با کرویت زمین میسازد، زیرا روى فرض مسطح بودن، یک مشرق و مغرب بیشتر وجود نخواهد داشت، اما روى فرض کرویت، هر نقطهاى از زمین براى نقاط شرقىتر «مغرب» است و براى نقاط غربىتر «مشرق» مىباشد.
مثلا تهران براى ساکنان مشهد مغرب است و براى ساکنان همدان و کرمانشاه مشرق و به این ترتیب به تعداد نقاط روى زمین مشرق و مغرب داریم و کلمه «مشارق» و «مغارب» با درنظر گرفتن کرویت زمین کاملا صحیح خواهد بود.
اگرچه پیش از ظهور اسلام نیز بعضی دانشمندان نظریه کروی بودن زمین را مطرح کرده بودند، اما خبر دادن پیامبری امّی (ناخوانده و نانوشته) از این ویژگی کره خاکی در کتاب آسمانی آیین خود و بر اساس وحی الهی، آن هم در دورانی که مردم بیاباننیشن حجاز از نسیم علم و دانش آن اعصار بهره چندانی نبرده بودند، نکته قابل تاملی است که نباید بهسادگی از آن عبور کرد.
📖 منبع: قرآن و آخرین پیامبر، ص۱۹۸ (با تصرف و تلخیص)