محرم
پیشامد کوچکی که وزیر را تکان داد

پند تاریخ پند پذیری


روایات    چهارشنبه 10 اردیبهشت

پیشامد کوچکی که وزیر را تکان داد

ابوالحسن علی بن عیسی بغدادی سمت وزارت در زمان مقتدر و قادر عباسی داشت و از اشخاص خیر و خدمتگزار به شمار می‌رفت. پیوسته به مستمندان رسیدگی می‌نمود و هیچگاه باعث قتل احدی نشد. این وزیر با اخلاق نیکویی که داشت، روزی سواره با عده زیادی از همراهان می‌گذشت. موکب باشکوه و عظمت وزیر در نظر عابرین جلوه خاصی می‌نمود و مردم با دیده جلال و ابهت خیره شده بودند. آنهایی که او را نمی‌شناختند از شخصیتش سوال می‌کردند.

در این میان وزیر متوجه شد دو زن با یکدیگر صحبت می‌کنند. یکی از دیگری پرسید: این کیست که با چنین عظمتی می‌گذرد؟ زن مخاطب جواب داد: بنده‌ای است که از چشم خدا افتاده، از این رو او را مبتلا به چنین دستگاهی نموده! (به قول شیخ بهایی در کشکول: مردی است که خدا او را از در خانه خود رانده، اینک خدمتگزار پست‌ترین بندگان خدا شده!)

وزیر هوشیار از این گفت‌وگو پند شایسته‌ای برد و همان دم تصمیم ترک وزارت گرفته به منزل بازگشت. از مقام وزارت استعفا داده عازم مکه معظمه گردید و مجاور آنجا شد تا در سال ۳۳۴ از دنیا رفت. جامی این داستان را به شعر درآورده که بخشی از آن شعر، از این قرا است:

رانده‌ای از حرم قرب خدا / کرده در کوکبه دوران جا
خورده از شعبده دهر فریب / مبتلا گشته به این زینت و زیب
آمد آن زمزمه در گوش وزیر / داشت در سینه دلی پندپذیر
همه اسباب وزارت بگذاشت / به حرم راه زیارت برداشت

📖 منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۹۳