سخنرانی

حضرت ابراهیم (ع) از ولادت تا امامت - 8 - چگونگی زنده شدن مردگان برای آنحضرت 2

حضرت ابراهیم(ع) از ولادت تا مقام امامت
8 حضرت ابراهیم (ع) از ولادت تا امامت - 8 - چگونگی زنده شدن مردگان برای آنحضرت 2
حضرت ابراهیم(ع) از ولادت تا مقام امامت
  • مروری بر مطالب این جلسه:

    تاريخ سخنراني: 01-08-1395

    جلسه 8 – حضرت ابراهیم (ع) از ولادت تا امامت (8) چگونگی زنده شدن مردگان برای آن حضرت (2)

     

    آیه 260 سوره بقره را جلسه قبل خواندیم. آیه 259 سوره بقره نیز راجع به پیامبری به نام عُزَیر (ع) است که در آن داستان نیز خداوند به او کیفیت زنده شدن مردگان را در حالیکه سالهاست پیکرشان پوسیده است را نشان می دهد.

    یکی از نکات لطیف آیه 260 این است ابراهیم (ع) دنبال این نبود که زنده شدن یک مرده را ببیند، چون در این صورت خداوند یک جسد را برایش زنده می کرد. اما از اینکه خداوند می فرماید 4 نوع پرنده را بکش، گوشتشان را بکوب و...، می فهمیم سؤال ابراهیم (ع) چیزی بوده شبیه به اینکه: خداوند چگونه مرده ای را که اجزای بدنش جزء بدن موجودات دیگر شده را می خواهد زنده کند و اجزای بدنش را جمع کند؟

     

    سؤال: آیا یقینی که با استدلال و برهان به وجود آمده، با یقینی که با شهود و دیدن با چشم به وجود آمده تفاوت دارد؟

    پاسخ: بله. انسان مثلاً می تواند با آیات و روایات «علم الیقین» را کسب کند (مثلاً یقین کند جهنم هست)، اما برای اینکه به «عین الیقین» برسد، باید بمیرد و روز قیامت شود و جهنم را به چشم ببیند. رسیدن به عین الیقین یک مقام است که البته نداشتنش خللی به عصمت یک پیامبر ایجاد نمی کند.

     

    ]در ادامه حدیثی از امام رضا (ع) درباره آیه 260 سوره بقره محور ادامه بحث قرار گرفت. در این حدیث دارد که خداوند به ابراهیم (ع) فرمود: برای خودم خلیل و دوستی خواهم گرفت که این فرد آنقدر برایم عزیز است که اگر یک درخواست خیلی بزرگ از من بکند، حتی به من بگوید خداوندا «کیفَ تُحی المَوتی؟»، برایش انجام خواهم داد. ابراهیم (ع) نیز برای اینکه بداند آیا این خلیل اوست یا کس دیگر، چنین در خواستی را مطرح می کند تا ببیند خداوند انجام می دهد یا نه. وقتی هم که حضرت می فرماید «لِیَطمَئِنَّ قَلبی»، دنبال اطمینان از این است که منِ ابراهیم (ع) همان خلیل هستم یا نه؟ سپس ادامه داستان طبق همین روایت و با جزئیات مطرح شد:[

    ابراهیم (ع) هم پس از پرسیدن کیف تحی الموتی، به دستور خدا 4 پرنده که طبق روایت مشهور کرکس، مرغِ آبی (یا شاید مرغابی)، طاووس و خروس بودند را ذبح کرد و پیکر ها را در هاونی گذاشت و خوب کوبید و مخلوط کرد، ولی منقار ها را نگه داشت. سپس این تکه ها را حسب روایتی در «ده» کوه مختلف قرار داد. بعد در حالیکه منقارها را بین انگشتانش گرفته بود، یک یک پرنده ها را صدا زد. حضرت در این لحظه شاهد صحنه عجیبی بود و می دید رگ و پی و ذرات هر کدام از این پرنده ها دارد از روی هر کوه بلند می شود و روی هوا به هم متصل می شوند و وقتی پیکر هر پرنده می آمد و به منقارش می چسبید، حضرت منقار را رها می کرد!

     

    نکات حدیث:

    1- نوشته اند کوه های دهگانه در اردن و سوریه بوده است.

    2- زنده کردن مردگان معجزه است و هیچگاه هم پیشرفت علمی بشر قدرت چنین کاری را به او نخواهد داد.

    3- در اینکه این 4 پرنده چه پرنده هایی بوده اند اختلاف است، اما هر 4 پرنده هم از نظر جسمی و هم از نظر «خلقیّات روحی» با هم متفاوت بوده اند (تا بفهمیم اگر در قبری که جسد انسان بدی دفن شده و پس از سال ها به خاک تبدیل شده، بیایند و انسان خوبی را دفن کنند و خاک هایشان هم با هم مخلوط شود، باز هم برگرداندن این انسان ها به روز اول، آن هم با تمام عواطف و احساسات و سلول هایشان برای خداوند کاری ندارد!!). راجع به اینکه این 4 پرنده چه پرند هایی بوده اند نیز (غیر از 4 تایی که نام برده شد) نام هدهد، صُرَد، کبوتر، کلاغ و شتر مرغ هم آمده است.

    4- شماره کوه ها را از 4 تا 10 کوه نوشته اند.

    5- این اتفاق در سرزمین شام رخ داده.

    6- طبق آیه مورد بحث، معاد هم جسمانی و هم روحانی است.

    7- آیه 260 سوره بقره شبهه «آکل و مأکول» را حل می کند. (توضیح در DVD مبحث معاد)

     

    نتایج:

    1- ابراهیم (ع) از راه دلیل و برهان علم الیقین به زنده شدن مردگان داشت، ولی برای به چشم دیدن کیفیت آن (عین الیقین) این درخواست را کرد.

    2- حضرت اصل زنده کردن را می دانست، ولی می خواست چگونگی آن را بفهمد.

    3- می خواست بداند آیا او خلیل خداست یا کس دیگر.

    4- حضرت برای به هم پیوستن اعضای پرنده ها و زنده کردنشان، «به نام الله» می گفت و نام آن ها را صدا می زد که این نشان می دهد این کار را به اذن خدا انجام می داده.

    5- این واقعه یکی از معجزات بزرگ الهی است.

    6- راجع به اینکه چه شد ابراهیم (ع) این درخواست را از خدا کرد، دو روایت داریم. یکی اینکه حضرت از کنار ساحل دریا داشت عبور می کرد و صحنه خوردن شدن آن مردار بزرگ را دید، یکی هم حسب روایتی از امام صادق (ع) این است که حضرت زمانی که طبق آیه 75 سوره انعام در معراج به سر می برده، در همانجا شاهد این اتفاق (خورده شدن مردار) در روی زمین بوده است.

     

    ]در پایان اشاره کوتاهی هم به آیه 75 سوره انعام شد بحث راجع به آن به جلسه بعد موکول گردید.[