مقالات روایات مذهبی اسلامی و کلیپ

عبرت صد ساله

در کشکول شیخ بهایی ص۶ آمده است در بلاد و مناطق دوردست هند چنین معمول شده بود که هر صد سال یک بار عید بزرگی‌ می‌گرفتند. تمام اهل شهر از بزرگ و کوچک و پیر و جوان در محلی خارج از شهر که سنگ بزرگی در آنجا نصب شده بود اجتماع می‌کردند.

یک نفر از طرف پادشاه صدا می‌زد: بر فراز این سنگ باید کسی برود که در عید گذشته (۱۰۰ سال پیش) شرکت کرده است. گاهی پیرمردی که نابینا شده و نیروی خود را از دست داده بود، یا پیرزنی بس فرتوت و لرزان و افتان بالای سنگ می‌رفت. اتفاق می‌افتاد در بعضی از عیدها کسی نبود که جشن گذشته را درک کرده باشد! معلوم می‌شد تمام آنهایی که ۱۰۰ سال قبل زنده بودند از بین رفته‌اند!

کسی که بر فراز سنگ می‌رفت، با صدای بلند می‌گفت: من بچه‌ای بودم در عید سابق. زمان فلان پادشاه. قاضی فلانی بود و وزیر فلان کس. آنچه در این قرن دیده و عبرت گرفته بود به مردم تذکر می‌داد که چگونه اشخاص غیور و با اقتدار از بین رفتند و اینک سر در میان توده خاک نهاده‌اند. خطیبی هم بعد از او بالا می‌رفت و مردم را پند و اندرز می‌داد.

آن روز چنان یادبود گذشته و دوران پیشین در مردم تاثیر می‌کرد که گریه‌ها می‌کردند و از غفلت گذشته خود پشیمان می‌شدند. جبران عمری که در لهو و بازی رفته بود را به‌وسیله صدقه و دستگیری از نیازمندان می‌نمودند. با چنین عملی مردم را تذکر می‌دادند که عمر محدود است. بر چیره‌دستی و نیروی جوانی مغرور نشوید.

📖 منبع: پند تاریخ، ج۳، ص۱۳۵

پند تاریخ عمر غفلت

روایات    چهارشنبه 23 آبان