معاویة بن وهب گوید به طرف مکه میرفتیم. پیرمرد عابد و خداپرستی همراه ما بود ولی مذهب ما را نداشت. در مسافرت نماز را تمام میخواند، با اینکه در مذهب ما باید شکسته میخواند! پسر برادرش که مسلمان بود و مذهب شیعه داشت همراهش بود.
پیرمرد در بین راه مریض شد. به پسر برادرش گفتم خوب است این پیرمرد را متوجه مذهب ما کنی و او را به ولایت علی(ع) دعوت نمایی. شاید خداوند از این گمراهی نجاتش دهد.
پسرک جلو رفت، گفت: عمو جان! مردم بعد از پیغمبر(ص) مرتد شده از دین برگشتند مگر چند نفری. آنچه لازم بود از پیغمبر(ص) اطاعت شود، لازم است از علی(ع) نیز اطاعت شود و پیروی علی(ع) پیروی پیغمبر(ص) است. پیرمرد این سخنان را که شنید، آهی کشیده نالهای نمود و گفت: من نیز بر همین عقیده برگشتم و این مذهب را اختیار نمودم. این سخن را گفت و جان سپرد.
خدمت حضرت صادق(ع) رسیدیم. علی ابن سری داستان پیرمرد را به حضرت عرض کرد. امام فرمود: آن مرد از اهل بهشت است. علی بن سری عرض کرد: او که ایمان و ولایت نداشت، مگر همان ساعت مرگ! فرمود: از او دیگر چه میخواهید؟! به خدا سوگند داخل بهشت شد.
📖 منبع: کافی، ج۲، ص۴۴۰
روایات چهارشنبه 27 فروردین