خواستم وضع خود را برایتان شرح دهم. وقتی ما شرفیاب خدمت شما میشویم، هنوز خارج نشدهایم قلبمان صفایی پیدا میکند و دنیا را فراموش مینماییم. ثروت مردم در نظرمان ساده و بیارزش جلوه میکند. همینکه از خدمت شما دور میشویم و در اجتماع با تجار و مردم تماس میگیریم، باز به دنیا علاقه پیدا میکنیم. امام در جوابش فرمود:
روایات چهارشنبه 4 تیر
محمد بن مسلم گوید: حضرت باقر(ع) به من فرمود: محمد بن مسلم! گناهان مؤمن اگر توبه کند، آمرزیده شده است. باید بعد از توبه و آمرزش کارهایی نیک و عمل صالح به جا آورد. توجه داشته باش به خدا سوگند این امتیاز (قبول توبه) مخصوص اهل ایمان است.
عرض کردم: اگر بعد از توبه کردن، باز گناه کرد و دومرتبه توبه نمود چه؟ فرمود: خیال میکنی بنده مؤمن از گناه خود پشیمان شود و استغفار و توبه نماید، آنگاه خداوند توبه او را قبول نکند؟!
عرض کردم: این کار را بسیار تکرار کرده، گناه میکند و باز توبه میکند و طلب آمرزش مینماید. فرمود: هرچه او استغفار و توبه کند، خداوند نیز بر او میبخشد. همانا خداوند بخشنده و مهربان است. توبه را میپذیرد. از گناه میگذرد. محمد! متوجه باش مبادا مؤمنین را از رحمت خدا مأیوس کنی.
📖 منبع: کافی، ج۲، ص۴۳۴
روایات چهارشنبه 24 اردیبهشت
حضرت صادق(ع) فرمود: مردی در زمانهای گذشته زندگی میکرد. در جستجو بود دنیا را از راه حلال به دست آورد و ثروتی فراهم نماید ولی نتوانست. از راه حرام جدیت کرد باز نتوانست.
شیطان برایش مجسم و آشکار شده گفت: از راه حلال خواستی ثروتی فراهم کنی نشد و از راه حرام هم نتوانستی. اینک مایلی من راهی به تو بیاموزم که به خواسته خود موفق شوی، ثروت سرشاری به دست آوری و عدهای هم پیرو و تابع پیدا کنی؟ گفت: آری، مایلم. شیطان گفت: از خود کیش و دینی اختراع کن و مردم را بهسوی کیش اختراعی دعوت نما. به دستور شیطان رفتار کرد، مردم گردش را گرفته پیرویاش کردند و به آنچه مایل بود از ثروت دنیا رسید.
روزی ناگاه متوجه شد که چه کار ناشایستی کردم! مردم را گمراه نمودم! خیال نمیکنم توبهای داشته باشم مگر اشخاصی که بهواسطه من گمراه شدهاند متوجه کنم که آنچه از من شنیدند باطل و ساخته شده خودم بود. آنها را برگردانم شاید توبهام پذیرفته شود. به پیروان خود یکیک مراجعه کرد، آنها را گوشزد نمود که آنچه من میگفتم باطل بود. اساس و پایهای نداشت. آنها جواب میدادند: دروغ میگویی! گفتار سابق تو حق بود، اکنون در کیش و دین خود شک کرد کرده و گمراه گشتهای!
این جواب را که از آنها شنید، غل و زنجیری تهیه نمود، به گردن خود آویخته گفت: باز نمیکنم تا خدا توبهام را بپذیرد. خداوند به پیغمبر آن زمان وحی نمود که به فلانی بگو قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخوانی و ناله نمایی که بند بندت از هم جدا شود، دعایت را مستجاب نمیکنم، مگر کسانی که به کیش تو مردهاند و آنها را گمراه کرده بودی به حقیقت کار خود اطلاع دهی و از کیش تو برگردند! (این کار هم که برایش امکان نداشت...)
📖 منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۲۵۱، به نقل از بحارالانوار، ج۲، ص۲۷۷
روایات چهارشنبه 3 اردیبهشت
معاویة بن وهب گوید به طرف مکه میرفتیم. پیرمرد عابد و خداپرستی همراه ما بود ولی مذهب ما را نداشت. در مسافرت نماز را تمام میخواند، با اینکه در مذهب ما باید شکسته میخواند! پسر برادرش که مسلمان بود و مذهب شیعه داشت همراهش بود.
پیرمرد در بین راه مریض شد. به پسر برادرش گفتم خوب است این پیرمرد را متوجه مذهب ما کنی و او را به ولایت علی(ع) دعوت نمایی. شاید خداوند از این گمراهی نجاتش دهد.
پسرک جلو رفت، گفت: عمو جان! مردم بعد از پیغمبر(ص) مرتد شده از دین برگشتند مگر چند نفری. آنچه لازم بود از پیغمبر(ص) اطاعت شود، لازم است از علی(ع) نیز اطاعت شود و پیروی علی(ع) پیروی پیغمبر(ص) است. پیرمرد این سخنان را که شنید، آهی کشیده نالهای نمود و گفت: من نیز بر همین عقیده برگشتم و این مذهب را اختیار نمودم. این سخن را گفت و جان سپرد.
خدمت حضرت صادق(ع) رسیدیم. علی ابن سری داستان پیرمرد را به حضرت عرض کرد. امام فرمود: آن مرد از اهل بهشت است. علی بن سری عرض کرد: او که ایمان و ولایت نداشت، مگر همان ساعت مرگ! فرمود: از او دیگر چه میخواهید؟! به خدا سوگند داخل بهشت شد.
📖 منبع: کافی، ج۲، ص۴۴۰
روایات چهارشنبه 27 فروردین
فضیل بن عیاض در ابتدای زندگی خود یکی از راهزنان مشهور در نواحی سرخس و ابیورد بود. مدتی از عمر خود را به این کار گذرانیده و در سرقت شهرتی یافت. کمکم در قلبش علاقه به دختری پیدا شد. شبی خیال داشت خود را به او برساند. از دیواری که فاصله بین او و معشوقش بود بالا میرفت که در این هنگام صدای شخصی را شنید که آیهای از قرآن را تلاوت میکرد: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ؛ آیا هنگام آن نرسیده است که مؤمنین خشوع پیدا نمایند و در مقابل ذکر خدا قلبهایشان خاضع شود؟ (حدید/۱۶)»
فضیل از دیوار فرود آمد. این آیه چنان در قلب او اثر گذاشت که زندگیش را دگرگون کرد و با کمال اخلاص و صفای دل گفت: چرا! نزدیک شده پروردگارا و هنگام خشوع فرارسیده. فضیل از صمیم قلب بهسوی خدا بازگشت.
آن شب را به خرابهای پناه برد. در همان خرابه عدهای نشسته و با هم صحبت میکردند. آنها مسافرینی بودند که در آن خرابه بار انداخته و اکنون در فکر کوچ و حرکت بودند. با یکدیگر میگفتند: از شر فضیل چگونه خلاص شویم؟ قطعا در این موقع شب بر سر راه ما کمین کرده تا دستبردی بزند! از شنیدن گفتوگوی کاروانیان، فضیل بیشتر متاثر شد که چقدر من بدبختم! پیوسته خاطر آسوده خانوادههایی را به تشویش انداخته، آنها را از طرف خود نگران میکنم! از جای حرکت کرد، خود را به کاروانیان معرفی نمود و گفت: آسوده باشید. دیگر کاروانی از دست من ناراحت نخواهد شد...
📖 منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۲۳۳
روایات پنجشنبه 11 بهمن
در اطراف بصره مردی فوت شد و چون بسیار آلوده به معصیت بود، کسی برای حمل و تشییع جنازه او حاضر نگشت. همسرش چند نفر را اجیر کرد و جنازه او را تا محل نماز بردند، ولی کسی بر او نماز نخواند.
بدن او را برای دفن به خارج از شهر بردند. در آن نواحی زاهدی بود بسیار مشهور که همه به صدق و صفا و پاکدلی او اعتقاد داشتند. زاهد را دیدند که منتظر جنازه است! همین که بر زمین گذاشتند، زاهد پیش آمد و گفت: آماده نماز شوید و خودش نماز خواند.
طولی نکشید که این خبر به شهر رسید و مردم دستهدسته برای اطلاع از جریان و اعتقادی که به آن زاهد داشتند، از برای تحصیل ثواب میآمدند و نماز بر جنازه میخواندند و همه از این پیشامد در شگفت بودند. بالاخره از زاهد پرسیدند که چگونه شما اطلاع از آمدن این جنازه پیدا کردید؟ گفت: در خواب دیدم به من گفتند برو در فلان محل بایست. جنازهای میآورند که فقط یک زن همراه اوست. بر اون نماز بخوان که آمرزیده شده.
زاهد از زن پرسید: همسر تو چه عملی میکرد که سبب آمرزش او شد؟ زن گفت: شبانهروز او به آلودگی و شرب خمر میگذشت. پرسید: آیا عمل خوبی هم داشت؟ جواب داد: آری، سه کار خوب نیز انجام میداد: ۱- شب که از مستی به خود میآمد، گریه میکرد و میگفت خدایا کدام گوشه جهنم مرا جای خواهی داد؟ ۲- صبح که میشد لباس خود را تجدید مینمود و غسل میکرد و وضو میگرفت و نماز میخواند ۳- هیچگاه خانه او خالی از دو یا سه یتیم نبود. آنقدر که به یتیمان مهربانی و شفقت میکرد، به اطفال خود نمیکرد.
📖 منبع: پند تاریخ، ج۱، ص۱۵۵ به نقل از کشکول شیخ بهایی و شجره طوبی، ج۲، ص۲۷۸
روایات چهارشنبه 10 آبان 1402