امام حسین(ع) بر برادرش امام حسن(ع) داخل شد و چون او را بدید بگریست. آن حضرت گفت: ای اباعبدالله! از چه گریه میکنی؟ گفت: از آنچه با تو میکنند. امام حسن(ع) گفت: آنچه بر سر من آید زهری است که بدان کشته میشوم و روزی مانند روز تو نیست که ۳۰هزار تن بر تو گرد آیند و همه ادعا کنند از امت جد ما هستند. پس بر کشتن و ریختن خون تو و هتک حرم و اسیر کردن زنان و فرزندان و تاراج بار و بنه تو اجتماع کنند. در این حال لعنت بر بنیامیه نازل شود و آسمان خون ببارد و همه چیز بر تو بگرید، حتی وحشیان بیابانها و ماهیان در دریاها.
📖 ترجمه نفس المهموم، ص۵۰
عمومی دوشنبه 9 مرداد 1402