امام صادق(ع): اى مفضّل! در طلوع و غروب آفتاب به خاطر پديد آمدن و چرخش شب و روز انديشه كن. اگر طلوع خورشيد نبود، كار جهان يكسره درهم مىشكست و مردم قادر به زندگى و رسيدن به امور خود نبودند. دنيا تاريكستانى به زيان آنان بود و بدون نور، زندگى گوارا نبود و از آن لذت نمىبردند. نياز به طلوع خورشيد پيداست و به شرح بيش از اين نيازى نيست، ولى در راز غروب خورشيد انديشه كن.
اگر غروب نبود، مردم آرامش و قرار نداشتند. حال آنكه اينان بيش از هر چيز به آرامش واستراحت جسم و جان و حواس و مهلت يافتن هاضمه براى هضم غذا و رساندن غذا به تمام اعضا نيازمندند. نيز [اگر غروبى نبود] حرص آدميزاد باعث مىگشت كه همواره كار كنند و بدن آنان از كار بيفتد. بسيارى از مردم اگر شب فرا نرسد و تاريكى بر اينان حاكم نگردد، به خاطر حرص و آز و جمع و ذخيره مال هيچ آرام و قرار نداشتند.
همچنين زمين از تابش هميشگى آفتاب تفتيده مىشد و تمام جانداران اعم از گياه و حيوان از حرارت زياد نابود مىشدند. پس خداوند حكيم چنان تدبير انديشيده كه زمانى برآيد و وقتى ديگر پنهان شود تا مانند چراغى باشد كه اهل خانه براى كارى بر مىافروزند و براى آرامش خاموش مىگردانند. [با اين طلوع و غروب] نور و ظلمت كه ضد يكديگرند چنان در اطاعتاند كه صلاح و قوام جهان را با هم تأمين مىكنند. (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۱۱۸)
مقالات شنبه 29 آذر