امام صادق(ع) در بخش بعدی فرمایشات خود به مفضل بن عمر، مختصرا عملکرد چند عضو بدن را یکبهیک برمیشمرد و همه را بهروشنی، نشان حکمت خالقی بیهمتا معرفی مینماید:
«چه كسى جز خدا معده را اينگونه سخت و با صلابت آفريده تا غذاهاى سنگين را نيز هضم كند؟ چه كسى جگر را آنقدر نرم و لطيف آفريده تا عصاره و لطافت غذا را بپذيرد و هضم آن از عمل معده ظريفتر باشد؟ آيا اندكى اهمال و ناهماهنگى در اين اعمال مىبينى؟ هرگز! چه اينها همه به تدبير مدبرى حكيم است كه پيش از آفرينش، نسبت به اشيا قادر و دانا بود و چيزى او را ناتوان نمىگرداند و هم او لطيف و بسيار آگاه است.
مفضّل! بينديش كه چرا مغز رقيق و ظريف در درون استخوانهاى لولهاى شكل قرار گرفته؟ اين جز براى حفظ و نگاهدارى آن است؟ چرا خون روان در رگها قرار گرفت و بهسان آب در ظرف شد؟ آيا جز براى نگاهدارى و هدايت صحيح آن است؟ چرا ناخنها بر سر انگشتان روييد؟ جز براى حفظ انگشتان و ياری شخص در كار كردن است؟
چرا ميان گوش را مانند محبسها و دخمهها پيچيده قرار داد؟ آيا اين جز براى آن است كه صدا وارد گوش شود، بشكند و به پرده گوش آسيب نرساند؟ چرا انسان اين گوشتهاى زياد رانها و نشستنگاهها را حمل مىكند؟ جز براى آن است كه در هنگام نشستن بر زمين سخت و بىحايل، مانند افراد نحيف و لاغر در سختى درد نيفتد؟» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۲)
مقالات شنبه 24 شهریور
نعمتهایی که خداوند مهربان در کالبد موجودات زنده علیالخصوص انسانها قرار داده و باعث شده بتوانند خود را سالم و سلامت ببینند، بیش از آن است که بهراحتی به شماره درآیند. گاه این نعمتها بسیار بارز و چشمگیر هستند و گاه هم بهنظر کوچک و ناچیز! اما کافی است همان نعمتی که نزد انسان غافل بیمقدار بهنظر میرسد، چند روزی دچار اختلال شود تا همان جزء کوچک از سلامتی، به آرزوی بزرگ او تبدیل شود! یکی از این نعمتها، «توانایی کنترل دفع مواد زاید از بدن» است. امام صادق(ع) در این باره چنین میفرمایند:
«جز خدا چه كسى براى منافذ خروجى بول و غائط، شيرهايى قرارداد كه هرگاه خواهند ببندند و هرگاه خواهند بگشايند تا هميشه جارى نباشند و زندگى آدمى را به فساد نكشانند؟ بهراستى انسان تا كجا مىتواند اين نعمتها را به شماره درآورد؟ بىشك آنچه كه شمرده نمىشود بيش از آن است كه مردم مىدانند و مىشمارند.» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۲)
مقالات یکشنبه 18 شهریور
چشم یکی از حساسترین اعضای بدن انسان است. رسالت این عضو حساس هم این است که آنچه در پیرامون انسان رقم میخورد را مثل یک دوربین فیلمبرداری ثبت و بدون درنگ به اطلاع مغز برساند. لازمه تحقق این مسئولیت نیز ارتباط مستقیم و بدون حایل و واسطه چشم با محیط پیرامون است. به عبارتی هیچ دیواره و محافظی بین چشم و آنچه که بدان مینگرد نباید وجود داشته باشد (بر خلاف مغز که پشت دیواره مستحکمی به نام جمجمه قرار گرفته است).
با این حال تدابیر خداوند حکیم برای محافظت از چشم قابل تامل است. نواحی کناری آن را با استخوان و بخش جلوی آن را با پلک و... از غبار و آسیبهای احتمالی تا حد زیادی در امان نگاه داشته است. امام صادق(ع) در این خصوص به مفضل میفرمایند:
«اى مفضّل! درباره پلك چشم فكر كن و بنگر كه چگونه بسان پردهاى روى ديدگان را مىپوشاند. در كنار آن بندها و حلقهها تعبيه شده تا هر وقت كه خواهند بالا كشند و ديده در ميان غارى قرار داده شده و با آن پرده و موهاى مژه، چشم حفظ مىشود.» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۱)
مقالات شنبه 3 شهریور
شاید بتوان گفت حساسیت و آسیبپذیری هیچ عضوی در بدن (حتی قلب) به اندازه مغز نیست. مغز مرکز فرماندهی و کنترل عملکرد بدن و تحلیلگر اطلاعات دریافتی از چشم و گوش و سایر اعضاست و اختلال در سلامت این عضو خطیر، میتواند آثار جبرانناپذیری برای انسان به دنبال داشته باشد. از این رو پروردگار حکیم سختترین لایههای حفاظتی را گرداگرد آن تدارک دیده تا به این راحتیها صدمهای به آن نرسد. امام صادق(ع) به این حفاظت چندلایه اینطور اشاره میفرماید:
«اگر موانع كنار مىرفت و مغز را مىديدى، در مىيافتى كه به حايلها و لايههاى مختلف پوشيده شده تا ثابت ماند و از حوادث آسيبى نبيند. جمجمه نيز كلاهخودى است كه مغز را از آسيبپذيرى در برابر ضربهها و صدمات نگاه مىدارد. نيز سر انسان با انبوهى از مو پوشيده شده تا پوستينى براى سر باشد و آن را از گرما و سرماى شديد حفظ كند. بهراستى جز كسى كه مغز را آفريده و منشأ فرماندهى احساس قرارش داده و بهخاطر بلندمرتبه بودنش در بدن و حساس و خطير بودن موقعيت آن، آن را سزاوار حفظ و نگاهدارى نموده، چه كسى آن را اين گونه در دژى مستحكم قرار داده است؟» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۰)
مقالات شنبه 27 مرداد
اهمیت و کاربرد قدرت تکلم بر کسی پوشیده نیست، اما آنچه حضرت صادق(ع) در فراز بعدی فرمایش خود به مفضل بن عمر به آن میپردازند، نحوه عملکرد دستگاه صوتی انسان است.
فرآیند گفتار از خروج هوا از ششها آغاز میشود. هوای انباشته شده در مجاری ریز و درشت ششها، در لولهای به نام «نای» جمع و متحد شده و راهی دهان میشود. این هوای دمیده شده، خام و خالی از هرگونه لحن و مفهوم است، اما به لطف هنرمندی زبان و لب و دندان، همین هوای خام به اصوات و مفاهیم و الحان گوناگون تزئین شده و از دهان خارج و به گوش مستمعین میرسد. حضرت در این خصوص چنین میفرمایند:
«اى مفضّل! در صدا، سخن گفتن و آفرينش ابزار آنها در انسان، بسيار انديشه كن. حنجره مانند لولهاى صدا را خارج مىكند. زبان و لبها و دندانها نيز وسيله اداى حروف و نغمهها هستند. نمىنگرى كسى كه دندان ندارد «سين» و كسى كه لب ندارد «كاف» و كسى كه زبانش سنگين است «ر» را به درستى تلفظ نمىكند؟...» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۵۹)
مقالات شنبه 6 مرداد
«عادت»، مسئلهای است که گاه خیلی حقایق را برای انسان تکراری، بدیهی و بیاهمیت جلوه میدهد. سلامتی، امنیت و بسیاری از نعم دیگر خداوند، متاسفانه گاهی مشمول همین قاعده شده و قدر و منزلتشان نزد انسان نادیده گرفته میشود. اما این واقعیات هیچگاه از چشم حقیقتبین حجتهای الهی دور نمیماند، به همین خاطر گاه میبینیم به موضوعاتی تکراری، از زاویهای نگاه میکنند که برایمان تازگی دارد! یکی از این موضوعات بهظاهر تکراری، مسئله زوج یا فرد بودن اعضای بدن است. حضرت صادق(ع) در این باره چنین میفرمایند:
«اى مفضّل! در آفرينش عضوهاى جفت و فرد و حكمتها و تدبيرهاى درست نهفته در آن بينديش. «سر» از اعضاى فرد است. به سود انسان نبود كه بيش از يك سر داشته باشد، زيرا در همين يك سر تمام حواسّ مورد نياز انسان قرار گرفته و اگر سرى ديگر مىداشت بىآنكه به آن نيازى باشد، تنظيم بدن از ميان مىرفت.
اگر انسان دو سر داشت، در واقع به دو بخش تقسيم مىشد. اگر با يكى سخن مىگفت، ديگرى بىفايده مىماند. اگر با هر دو يك سخن بگويد، يكى زايد است و اگر با يكى سخنى بگويد و با ديگرى سخن ديگر، شنونده نمىداند كه به كدام توجه كند! نيز آميختگيهاى ديگر پيش مىآمد.
دستها جفت آفريده شدند؛ زيرا از يك دستى، سود فراوان به انسان نمىرسيد و در كارهاى روزمره او خلل وارد مىساخت، نمىبينى كه اگر نجّار و بنّا يك دست داشته باشد، قادر به انجام كار خويش نخواهند بود و در فرضى كه با يك دست به كارهايش بپردازد، آن استوارى و فوايد كار دو دستى را نخواهد داشت؟» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۵۸)
مقالات شنبه 30 تیر
امام صادق(ع) پس از بیانات خود به مفضل بن عمر درباره ارزشمندی قدرت بینایی و شنوایی، حکمت خداوند بزرگ را یادآور شده و چنین میفرمایند: «آيا نمىبينى كه چگونه براى انسان اعضا، عقل و ديگر ويژگيها آفريده شد تا با نبود و يا ناقص بودن آنها دشوارى در كارش رخ ندهد و آفرينش او تمام و كامل باشد؟ چرا چنين شد؟ آيا اين جز بيانگر خلقتى حكيمانه و عالمانه است؟»
اینجا سوال مهمی برای مفضل پیش میآید و به حضرت عرضه میدارد: «پس از چه روى برخى از مردم شمارى از اين اعضا را ندارند و بهخاطر آن در دشواريهايى كه فرموديد مىافتند؟»
و حضرت چنین پاسخ میدهند: «اين امر گاه براى آن است كه شخص مبتلا، تأديب شود و نيز ديگران از آن، درس عبرت بگيرند. چنان كه گاه پادشاهان مردم را بهخاطر اين اهداف تأديب مىكنند. بىشك اين اعمال آنان، گاه پسنديده و تدبيرى نيكوست. همچنين كسانى كه دچار اين بلاها مىشوند، اگر [بىشكيب نباشند و] خداى را سپاس گويند و به درگاهش انابه كنند، پس از مرگ از پاداش عظيم و بسيار بهرهمند مىگردند، تا جايى كه اگر پس از مرگ اختيار داشته باشند چنين مىخواهند كه بار ديگر در بلاها درافتند و از پاداش و اجر الهى سود ببرند.» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۵۷)
مقالات شنبه 23 تیر
دو مورد از بزرگترین مواهب پروردگار مهربان به انسانها، نعمت بینایی و نعمت شنوایی است. در این بخش از فرمایشات امام صادق(ع) به اهمیت و کارایی این دو نعمت بزرگ اشاره شده است:
«اى مفضّل! در حال كسى كه از داشتن ديده محروم است، انديشه كن. بنگر كه چگونه در كارش نارسايى پديد مىآيد. اين شخص قدمگاهش را نمىشناسد، مقابلش را نمىبيند، رنگها را از هم باز نمىشناسد، زشت و زيبا را تفاوت نمىدهد. اگر ناگاه بر گودالى مشرف شود آن را نمىبيند، اگر دشمنى به او هجوم برد نمىشناسدش. بهدرستى توان كتابت و تجارت و صياغت (زرگرى، ريختهگرى) ندارد...
همچنين كسى كه نمىشنود، نارسايى بسيار در كارش پديد مىآيد. روح و لذت گفت و شنود و محاوره را از دست مىدهد، از نغمههاى دلربا و الحان آرامشبخش محروم است، براى مردم گفتوگو با او بسيار دشوار و ملالآور مىشود. بهدرستى از اخبار مردم ديگر آگاه نمىشود...» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۵۷ (با تصرف))
اینکه دلیل عدم برخورداری بعضی افراد در دنیا از این دو حس چیست و معامله پروردگار با این بندگان چگونه خواهد بود، سوالی است که مفضل نیز در ادامه از حضرت پرسیده است و هفته بعد انشاءالله به آن خواهیم پرداخت، اما اکنون که بسیاری از ما خوانندگان یا شنوندگان این متن به لطف خدای مهربان از این دو نعمت بزرگ برخورداریم، آیا درنگ و اندیشه کردهایم که عمل ما در قبال این دو چگونه بوده است؟
اگر هر یک از ما از بینایی یا شنوایی محروم بودیم و به ما میگفتند، بینایی یا شنواییات را برمیگردانیم، به شرط آنکه بهوسیله آنها مرتکب معصیت خالق خود نشوی، آیا کسی بود که این شرط را در قبال این برخورداری عظیم نپذیرد؟! مسلما خیر. اما حال که بدون قول و قراری و شرط و شروطی متنعم به این نعم الهی شدهایم، چه نیکوست قدردان آنها بوده و این دو عضو ارزشمند را در طاعت آفریدگار مهربان به کار بندیم...
مقالات شنبه 16 تیر
در ادامه، امام صادق(ع) به موضوع «تاثیر نور بر دیدن» و «تاثیر مولکولهای هوا بر شنیدن» اشاره میکنند. گرچه هر دو موضوع تا مدتها مورد بحث دانشمندان در اعصار مختلف بودهاند، اما واسطهگری هوا در مسئله شنوایی، موضوعی است که تنها چهار قرن است به صورت علمی ثابت شده است!!
انتقال صوت از مبدأ آن تا گوش انسان (و سایر موجودات) فرآیند جالبی دارد و در اثر ارتعاش و برخورد دومینو وار ملکولهای هوا به یکدیگر پدید میآید. رابرت بویل دانشمند انگلیسی (درگذشته ۱۶۹۱ میلادی) نخستین کسی است که توانست با آزمایشی علمی ثابت کند صدا بدون وساطت هوا و در خلأ به گوش هیچ مستمعی نخواهد رسید! غافل از اینکه آنچه او از اکتشاف آن به هیجان آمده بود، ۹ قرن پیش از او برای امام ششم شیعیان مکشوف بوده است، آن هم بدون هیچگونه آزمایشی و ادواتی!
اینک فرمایش آن حضرت در این باره را با هم مرور میکنیم:
«بنگر كه چگونه تقدير شده كه هر كدام (حواس پنجگانه) چيزى را دريابند. براى هر حس، محسوسى است و هر محسوس، حسى دارد كه آن را ادراك مىكند. با اين همه، چيزهايى در ميان حس و محسوس قرار گرفته كه تنها از طريق آنها، حس صورت مىپذيرد، مانند نور و هوا. اگر نورى كه رنگ و صورت را براى ديده عيان كند نبود، ديده آن را ادراك نمىكرد و نمىديد. اگر هوايى نبود كه صدا را به گوش برساند، گوش نيز آن را ادراك نمىنمود. آیا بر کسی که نیک تامل کند و بیندیشد در آنچه که شرح دادم مانند آفرينش حواس و محسوسات و رابطه آنها و نيز ديگر لوازم ادراك و حس، پوشیده میماند که اينها جز نتیجه عمل و تقدیر خداوند لطیف و خبير نيست؟!» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۵۶ (با کمی تصرف))
مقالات شنبه 9 تیر
پس از صحبت درباره چشم، امام صادق(ع) کلیّت بحث حواس پنحگانه آدمی را اینطور مورد اشاره قرار میدهند:
«براى انسان پنج حس آفريده شد تا پنج محسوس را درك نمايد و از درك چيزى از محسوسات عاجز نماند. ديده آفريده شد تا رنگها و صورتها را دريابد. اگر صورتها و رنگها بودند ولى ديدگانى براى ديدنشان نمىبود، چه سودى داشتند؟ گوش آفريده شد تا صداها را بشنود. اگر صدايى بود و گوش نبود، نيازى به آن نبود. ديگر حسها نيز اين گونهاند.
به عكس آن نيز صادق است، اگر ديدهاى بود اما صورت و رنگى نبود، چه معنى داشت؟ و يا اگر گوش بود ولى صدايى نبود، گوش به چه كار مىآمد؟ بنگر كه چگونه تقدير شده كه هر كدام چيزى را دريابند. براى هر حس، محسوسى است و هر محسوس، حسى دارد كه آن را ادراك مىكند.» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۵۶)
تاکید حضرت در این فراز، کارایی اعضای مرتبط بدن با حواس پنجگانه است. موجودی که به لطف فعالیتهای اعضای درونی بدن زنده و سرپاست، نیاز دارد تا برای ادامه حیات بتواند با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار کند، ببیند و بشنود، بخورد و بیاشامد، بعضی اشیا را به دست گیرد و از بعضی دست بکشد تا بهراحتی نمیرد و کالبدی که مسیر طولانی خلقت را از رحم مادر طی نموده و با زحمت بسیار حالا هیئت و شمایلی برای خود دستوپا کرده، بهسادگی از نعمت حیات محروم نشود.
از این رو، هم برای محافظت انسان از خود و هم برای تعامل او با هر یک از محسوسات، حسی توسط خداوند حکیم در انسان تعبیه شده که جمعا به حواس پنجگانه شناخته میشوند و عبارتاند از: بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه.
مقالات شنبه 2 تیر
امام صادق(ع) در ادامه فرمایشات خود به مفضل بن عمر، بحث حواس پنجگانه را پیش میکشند و در ابتدا قدرت رؤیت و نعمت بینایی را موضوع بحث قرار میدهند. اما قبل از آنکه به این فراز از فرمایش حضرت بپردازیم، توجه شما را به دقت و نکتهسنجی آن حضرت جلب میکنیم.
ما همیشه از ظرافت چشمها و توانایی ارزشمندی که برای ما فراهم میآورند شنیدهایم. اما کمتر به این فکر کردهایم که اگر خالق و سازنده ما چشم را در جایی جز جایگاه فعلی آن قرار میداد، چقدر همهچیز تغییر میکرد! اما خالق هستی بدون نیاز به آزمون و خطا و در بدو خلقت چشمهای آدمی را در جایی قرار داده که بهترین کارایی و کمترین خطر متوجه آن باشد. اینک با هم این فراز زیبا را مرور میکنیم:
«اينك اى مفضّل! در چگونگى آفرينش حواس آدمى كه نشانه شرافت و برترى او بر ديگر مخلوقات است بينديش. بنگر كه چگونه ديدگان، چون چراغهايى بر فراز مناره در سر او قرار گرفته تا بتواند همهچيز را بهدرستى و كامل ببيند و در اعضاى سافله (اعضای پایینتر بدن) چون دستها و پاها قرار نگرفتند تا از آفات نگهدارى شوند و مستقيما با كار و ابزار در تماس نباشند و اين برخوردها نارسايى در آنها پديد نياورد. نيز مانند شكم و پشت در وسط بدن قرار نگرفتند تا اطلاع بر اشيا و ديدن آنها دشوار نشود. وقتى كه هيچ عضو ديگرى براى ديدگان جايى مناسب نبود، بىترديد «سر» بهترين جايگاه حواس انسان و همانند خانه و صومعه آنهاست.» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۵۵)
مقالات شنبه 26 خرداد
این بار امام صادق(ع) یکی از خصوصیات متمایز انسان نسبت به چهارپایان را نزد مفضل متذکر میشوند و آن خصوصیت، ایستادن و حرکت انسان روی دو پا و صاف نشستن اوست. حضرت در این باره میفرمایند:
«اى مفضّل! بنگر كه خداوند جلّوعلى بهخاطر تكريم و بزرگداشت و شرافت انسان، و برترى او بر چهارپايان چگونه در آفرينش او ويژگیهایی قرار داد.
چنان آفريده شده كه مىايستد و راست مىنشيند تا با دست و اعضايش رو به اشيا باشد و بتواند با دستانش كار كند. چنان كه اگر چون چهارپايان به رو در مىافتاد، نمىتوانست كارى كند.» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۵۵)
آری، انسان تنها موجود مادی است که برخوردار از نعمت عقل میباشد و اقتضای این برخورداری، اختراعات و اکتشافات و فعالیتهای متعدد دیگری است که هیچگاه این فعالیتها از چهارپایان انتظار نمیرود.
اگر انسان به رو درمیافتاد، آیا میتوانست مثل الآن بهراحتی به صنعتگری، اختراع، پژوهش، پختوپز و... بپردازد؟
عقل موهبتی است که برای کارآمد بودنش، کالبد مخصوص به خود را نیاز دارد. خداوند حکیم نیز با علم به ظرفیتهای مخلوق عاقل خود (انسان) جسمی برای او آفریده است که نهتنها وجهتمایز آشکاری با سایر جانداران و چهارپایان باشد (که این خود شرافتی است که خداوند نشست و برخواست انسان را شبیه آنها قرار نداده تا خود را یکی از آنان نپندارد)، بلکه قادر به بروز تمام ظرفیتهای درونی خود نیز باشد و بتواند شکوفا گردد.
پس «کالبد منطبق با قدرت تعقل» نیز موهبت ناپیدای دیگری است که باید شکرگذار آن در پیشگاه احدیت باشیم، و طبیعتا انجام درست ماموریتهای الهی توسط بشر نیز مسئولیتی است که در قبال این نعمت ارزشمند بر عهده داریم.
مقالات شنبه 19 خرداد
مفضل بن عمر در ادامه از حضرت صادق(ع) درخواست میکند که حضرت رشد تدریجی بدن تا مرحله تمام و کمال آن را برایش شرح دهد. حضرت هم در پاسخ به او چنین میفرمایند:
«در آغاز، جنين، در رحم، جايى كه چشمى آن را نمىبيند و دستى بدان نمىرسد شكل و صورت داده مىشود. اين تدبير همچنان ادامه دارد تا اينكه انسانى كامل و استوار با تمام نيازهاى او بيرون مىآيد. بدن اين انسان، كامل و استوار بوده و همه چيز در آن نهفته شده است. از احشا و جوارح و ديگر عوامل بدن گرفته تا استخوان و گوشت و پيه و مغز و عصب و رگها و غضروفها.
وقتى كه به جهان پاى نهاد، چنان كه مىبينى تمام اعضاى او همه با هم و هماهنگ چنان رشد مىكنند كه شكل و هيأت و اعضاى او ثابت مىماند. نه افزايش مىيابد و نه كاستى مىپذيرد. اين سير همچنان ادامه دارد تا شخص اگر تقدير باشد به سن بلوغ و كمالش برسد. آيا اين (پيچيدگيها و حكمتها) جز از لطف مدبر و حكيمى است؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۵۴)
حضرت در قالب این جملات کوتاه، به حقایقی بلند و قابل تامل اشاره میفرمایند. بهراستی جز خداوند قادر متعال، کیست که قدرت داشته باشد ظرف نه ماه درون بدن موجودی زنده (مادر)، موجود زنده دیگری -که تا کنون عدم محض بوده- را هستی بخشد و تمام اعضا و جوارحی که برای ادامه حیات به آنها نیاز دارد را در همان فضای بسته و تاریک تدارک دیده کنار هم بچیند و پوست و گوشت بر آنها برویاند؟!! به قول حضرت، جایی که نه چشمی آن را میبیند و نه دستی به آن میرسد!
و نکته قابل تامل دیگری که ما عموما از آن غافلیم و دقت حضرت ما را متوجه آن میکند، رشد هماهنگ اعضای بدن است. جمجمه با همان سرعتی رشد میکند که مغز رشد میکند. استخوانهای قفسه سینه با همان سرعتی رشد میکنند که ریه رشد میکند و الی آخر. بهراستی اگر در فرآیند رشد، یکی از اعضای بدن بر دیگری پیشی میگرفت، چه بر سر انسان میآمد؟ و این هماهنگی در رشد نیز یکی دیگر از نعمات ناپیدا و بیشمار خداوند است. وَ اِن تَعُدّوا نِعمَةَ اللَّهِ لا تُحصُوها...
مقالات شنبه 12 خرداد
امام صادق(ع) در ادامه به عملیات هضم غذا در بدن اشاره میفرمایند و مانند فیزیولوژیستی که کاملا به فرآیندهای زیستی بدن اشراف دارد، مسیری که غذای بلعیده شده در بدن طی میکند را اینطور شرح میدهند:
«اى مفضّل! درباره تغذيه بدن و تدابير نهفته در آن نيك بينديش. غذا در آغاز به معده مىرسد، معده آن را مىپزد (هضم مىكند). آنگاه عصاره آن از طريق مجارى بسيار ريز و نازكى كه مانند يك پالاینده كار مىكنند به كبد مىرسد. اين مجارى ريز براى آن است كه مبادا چيزى خشن و غليظ به آن راه يابد، زيرا كبد در نهايت ظرافت و نازكى است و تاب فشار و خشونت را ندارد.
كبد، آن را مىپذيرد و با تدبير حكيم به خون تبديل مىشود و از طريق عروق و مجارى به تمام بدن سرازير مىشود، مانند جويهايى كه در زمين است و آب را به همه جاى آن مىرسانند. همچنین مواد زايد و آلوده در ظرفهاى خاص خود قرار مىگيرد. آنچه از صفراست به سوى كيسه صفرا، آنچه از سوداست به سمت طحال و آنچه از ترى و رطوبت است به جانب مثانه مىرود.
در حكمت الهى در تركيب بدن درنگ كن كه چگونه هر عضوى را در جايش قرار داده و اين ظرفها را چنان نهاد كه مواد زايد و فاسد را در خود گرد آورند تا اين مواد در سراسر بدن منتشر نگردد و جسم را بيمار و زار ننمايد. چه بلند مرتبه است كسى كه تقدير را نيكو نمود و تدبير را استوار كرد. سپاس او راست چنان كه شايسته و سزاوار است.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۵۳، (با اندکی تصرف))
نکته قابل تامل در این فراز از فرمایش حضرت این است که ایشان این نکات دقیق را ۱۳۰۰ سال پیش، یعنی سالها قبل از تولد ابنسینا و طبیبان حاذقی که میشناسیم و در زمانی که کمترین اطلاعاتی از دستگاهها و اندامهای بدن در دست بشر وجود داشته بیان فرمودهاند، حال آنکه این حقایق امروزه پس از گذشت سالیان دراز و بهوسیله کالبدشکافیها و آزمایشات علمی مختلف و متعدد برای انسانها آشکار گردیده است. جالبتر اینکه گوینده این نکات کسی است که مکتب و دانشگاهی نرفته و استادی به خود ندیده است!!
مقالات شنبه 5 خرداد
امام صادق(ع) در بخش دیگری از فرمایشات خود، بهطور کلی تواناییهای اندامهای مختلف بدن را که به شکل حکیمانهای برای انسان تدارک دیده شدهاند، چنین برمیشمرند:
«اى مفضّل! در تمام اعضاى جسم آدمى و تدابيرى كه در آنها نهفته است اندیشه کن. دستها براى كار كردن، پاها براى رفتن، ديدگان براى راه يافتن و ديدن، دهان براى خوردن، معده براى هضم كردن، كبد براى تصفيه نمودن، منافذ خروجى بدن براى دفع فضولات جسم، ظرفهايى براى حمل آنها، و دستگاه تناسلی براى حفظ نسل آفريده شدهاند. اگر ژرف در كار تمام عضوهاى بدن انديشه نمايى، مىيابى كه هر چيزى از سر حكمت و تدبير و استوارى پديد آمده است.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل، با اندکی تصرف)، ص۵۲)
مفضّل میگوید: گفتم اى مولاى من! گروهى مىگويند كه اينها از فعل طبيعت است. حضرت فرمود: «بپرس از ايشان كه آيا اين طبيعت كه شما مىگویيد علم و قدرت دارد بر اين افعال يا نه؟ پس اگر گويند كه علم و قدرت دارد، پس به خدا قائل شدهاند و او را «طبيعت» نام كردهاند، زيرا كه معلوم است طبيعت را شعور و ارادهای نيست. و اگر گويند كه طبيعت را علم و اراده نيست، پس معلوم است كه اين افعال محكمه متقنه از طبيعت بیشعور صادر نمىشود چنانچه دانستى، وليكن عادت الهى جارى شده است كه اشيا را با اسباب جارى نمايد و جاهلان بر اين اسباب نظر افكندهاند و از مسببالاسباب غافل شدهاند! (توحید مفضل، ترجمه علامه مجلسی(ره)، ص۶۷)
مقالات دوشنبه 31 اردیبهشت
آبی که از دهان نوزاد خارج میگردد، اگرچه به نظر نمیرسد برای سلامت نوزاد سودمند باشد، اما بنا به فرموده امام صادق(ع) ثمرات قابل تاملی دارد. حضرت میفرماید:
«و اما آبى كه از دهان كودكان سرازير مىشود و خارج مىگردد، رطوبتى است كه اگر در بدنهايشان بماند، آثار وخيمى برجاى مىگذارد. چنانكه دانى گاه كه رطوبت بدن چيره مىشود [و بر ديگر عناصر، غلبه مىكند] شخص، دچار كودنى، ديوانگى، كمعقلى، فلج و لقوه و جز آن مىگردد.
خداوند جلّ و علا تدبير چنان نمود كه اين رطوبت در دوران كودكى از دهانشان بيرون رود و در بزرگى از سلامت تن برخوردار گردند. بدين ترتيب، پروردگار بهخاطر نادانى آفريدگان بر آنان منت نهاد و تفضل نمود. اگر اينان از دادهها و نعمتهاى بىشمار او آگاه بودند، هيچگاه در معصيتى و لغزش از فرمانش فرو نمىافتادند. پاك و منزه خدايى كه چه بزرگ است نعمتهاى او بر مستحقان و ديگر آفريدگان! و چه والاتر است از آنچه باطلگرايان مىپندارند.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۵۲)
مقالات شنبه 22 اردیبهشت
امام صادق(ع) در ادامه فرمایشات خود به مفضل بن عمر، به فواید گریه نوزاد اشاره نموده و پس از آن به حکیمانه بودن اجزای مختلف هستی تاکید مینماید:
«اى مفضّل! از منافع گريه كودكان نيز آگاه باش، بدان كه در مغز كودكان رطوبتى است كه اگر در آن بماند، بيماريها و نارساييهاى سخت و ناگوار به او رساند؛ مانند نابينايى و جز آن. گريه آن رطوبت را از سر كودكان سرازير و بيرون مىكند و بدين وسيله سلامتى تن و درستى ديده ايشان را فراهم مىآورد. پدر و مادر از اين راز آگاه نيستند و مانع آن مىشوند كه كودك از گريهاش سود ببرد.
اينان همواره در سختى مىافتند و مىكوشند كه او را ساكت كنند و با فراهم كردن خواستههايش از گريه بازش دارند، ولى نمىدانند كه گريه كردن به سود اوست و سرانجام نيكى پيدا مىكند.
بدين ترتيب چه بسا كه در اشيا، منافعى نهفته باشد كه معتقدان به اهمال و بىتدبيرى در كار عالم از آن غافلاند و اگر مىدانستند، هيچگاه نمىگفتند كه فلان چيز بىثمر است، زيرا آنان از اسباب و علل آگاه نيستند. بهراستى هر چه را كه منكران نمىدانند، عارفان مىبينند. چه بسيار است چيزهايى كه دانش اندك آفريدگان از آن كوتاه و خالق آفرينش با دانش بىپايانش از آن آگاه است. قداستش عظيم و كلمهاش والاست.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۵۱)
مقالات شنبه 8 اردیبهشت
امام صادق(ع)، در آخرین فراز از فرمایش خود درباره کارایی فقدان عقل و درک برای نوزاد در هنگام تولد، به مفضل چنین میفرماید:
«حكمتهاى فراوان ديگرى نيز در پس اين امر نهفته است؛ از جمله: اگر كودك در گاه تولد، عقلى كامل داشت و مستقل و خودكفا مىبود، شيرينى فرزنددارى از ميان مىرفت. پدر و مادر به مصالحى كه در تربيت كودك نهفته است نمىرسيدند؛ در نتيجه، تربيت، سرپرستى و رحم و شفقت بر آنان هنگام پيرى بر فرزند لازم نبود. [زيرا پدر و مادر در قبال او زحمتى نكشيدهاند كه او در سن كهنسالى و نياز، به آنان برسد. او از آغاز، مستقل و بىنياز از والدين بوده است].
همچنين با اين فرض، در ميان فرزندان و والدين هيچ پيوند و الفتى حاكم نبود؛ زيرا كودكان از تربيت و سرپرستى پدران بىنياز بودند و از زمان تولد از پدران خويش جدا مىگشتند. او نيز پس از آن، پدر و مادرش را [و خواهر و برادرش را] نمىشناخت و اين عدم شناخت باعث مىشد كه بر سر راه ازدواج با مادر و خواهر و ديگر محارم مانعى پديد نيايد.
و كمترين مفسده و بلكه شنيعترين و قبيحترين زشتى هنگامى است كه چنين طفل هوشمندى، در هنگام تولد بر چيزى نظر افكند كه رخصت اين عمل را از او ستاندهاند و سزاوار نيست كه چنين كند.
آيا نمىبينى كه چگونه هر چيز آفرينش در جاى مناسب خود استوار گشته و در ريز و درشت اجزاى هستى، اندك خلل و ناصوابى پيدا نيست؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۵۱)
مقالات شنبه 1 اردیبهشت
بحث بر سر فواید فقدان عقل و درک نوزاد هنگام تولد است. هفته پیش بخشی از محسّنات این ویژگی کودکان را از زبان حضرت صادق(ع) گفتیم و خواندیم. اینک ادامه فرمایش آن حضرت در این باره را با هم مرور میکنیم:
«همچنین اگر نوزاد، دانا و هوشمند پاى در جهان مىنهاد، از اينكه [آنقدر ناتوان است كه توان راه رفتن ندارد و ناچار] بايد ديگران بر دوشش گيرند، شيرش بنوشانند، در جامهاش بپيچند و در گاهوارش بخوابانند، سخت احساس خوارى و پستى مىكرد. از سوى ديگر او به خاطر ظرافت و طراوت و رطوبت بدن، هيچگاه از اين امور بىنياز نيست [در نتيجه چه بسا در هلاكت مىافتاد و يا رشد روحى و بدنى مناسب نمىكرد.]. همچنين در چنين حالى آن شيرينى، دلبندى و محبوبيت كودكان را نداشت؛ از اين رو آنان در حالى به دنيا مىآيند كه از كار جهان و جهانيان غافلند.
اينان با ذهن ضعيف و شناخت اندك و ناقص خود با همه چيز روبهرو مىشوند، امّا اندكاندك و گامبهگام و در حالتهاى گوناگون بر شناخت و آگاهى آنان افزوده مىشود. كودك، پيوسته چنين كسب شناخت مىكند تا آنكه از مرحله حيرت و سرگشتگى و تأمل، پاى فراتر مىنهد و با كمك عقل و انديشه، قدم در وادى تصرف و تدبير و چارهانديشى معاش و... مىگذارد، از حوادث، پند مىگيرد، اطاعت مىكند و يا در اشتباه و فراموشى و غفلت گناه سقوط مىكند...» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۴۹)
مقالات شنبه 25 فروردین
معمولا همه ما وقتی سخن از نعمت به میان میآید، داشتن و دانستن را نعمت میدانیم، در حالی که گاه نداشتن یا ندانستن هم میتواند نعمت بزرگی برای انسان باشد! یکی از چیزهایی که بابت نداشتن آن باید شکرگذار خدای متعال باشیم، فقدان عقل و درک هنگام تولد است. نعمتی که احتمالا تا کنون به فکرمان هم نرسیده است! و امام صادق(ع) با ظرافت هرچه تمامتر ابعاد مختلف این نعمت ارزشمند را اینچنین برای مفضل یادآور میشود:
«اگر نوزاد، فهيم و عاقل به دنيا مىآمد، وقت تولد جهان هستى را انكار مىكرد (حیران و متحیّر میگشت) و هنگامى كه با حيوانات، پرندگان و ديگر موجودات غريب روبهرو مىشد و هر ساعت و هر روز پارهاى از اشكال مختلف و شگفت عالم را كه از پيش نديده بود مىديد، هر آينه عقل و انديشهاش سرگشته و گمراه مىگشت. بدان كه اگر عاقلى را به اسيرى از سرزمينى به سرزمين ديگر ببرند - از ديدن شگفتيهاى نامأنوس - همواره واله و سرگشته است و به خلاف كودكى كه در كودكى اسير شود، به سرعت زبان و آداب [آن سرزمين جديد] را فرا نمىگيرد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل، ص۴۹، با اندکی تصرف)
مقالات شنبه 18 فروردین