شهادت حضرت زهرا (س)
بهلول و معمای هارون

حاضران مجلس بر عقل و جرات بهلول متحیر بودند! هارون هم در مقابل جواب‌های بهلول از رو رفت، ولی بهلول فهمید که هارون در صدد تلافی است.

پند تاریخ بهلول هارون


روایات    چهارشنبه 5 آذر

بهلول و معمای هارون

روزی بهلول بر هارون وارد شد و بر صدر مجلس کنار هارون نشست. هارون از رفتار بهلول رنجیده‌خاطر گشت و خواست بهلول را در انظار کوچک نماید؛ پس سوال نمود: آیا بهلول حاضر است جواب معمای مرا بدهد؟ بهلول گفت : اگر شرط نمایی و مانند دفعات پیش پشت‌پا نزنی حاضرم. سپس هارون گفت: اگر جواب معمای مرا فوری بدهی، هزار دینار زر سرخ به تو می‌دهم و چنانچه در جواب عاجز مانی، امر می‌نمایم تا ریش و سبیل تو را بتراشند و بر الاغی سوارت نمایند و در کوچه و بازار بغداد با رسوایی تمام بگردانند.

بهلول گفت: من به زر احتیاجی ندارم، ولی با یک شرط حاضرم جواب معمای تو را بدهم. هارون گفت: آن شرط چیست؟ بهلول جواب داد: اگر جواب معمای تو را دادم، از تو می‌خواهم که امر نمایی مگس‌ها مرا آزار ندهند. هارون دقیقه‌ای سر به زیر انداخت و بعد گفت: این امر محال است و مگس‌ها مطیع من نیستند. بهلول گفت: پس از کسی که در مقابل مگس‌های ناچیز عاجر است چه توقعی می‌توان داشت؟!

حاضران مجلس بر عقل و جرات بهلول متحیر بودند! هارون هم در مقابل جواب‌های بهلول از رو رفت، ولی بهلول فهمید که هارون در صدد تلافی است و برای دل‌جویی او گفت: الحال حاضرم بدون شرط جواب معمای تو را بدهم. سپس هارون سوال نمود: این چه درختی است که یک سال عمر دارد با دوازده شاخه و بر هر شاخه سی برگ که یک روی آن برگ‌ها روشن و روی دیگر تاریک است؟ بهلول فورا جواب داد: این درخت سال و ماه و روز و شب است، به دلیل اینکه هر سال ۱۲ ماه است و هر ماه شامل ۳۰ روز است که نصف آن روز و نصف دیگر شب است. هارون گفت: احسنت صحیح است! حضار نیز زبان به تحسین بهلول گشودند. / کشکول