سخنرانی

جلسه 98: تقیه از دیدگاه عقل و تفاوت آن با توریه

مبحث علم غیب
98 جلسه 98: تقیه از دیدگاه عقل و تفاوت آن با توریه

تقیه توریه نفاق امام حسین (ع)

مبحث علم غیب
لینک دانلود   شنبه 16 تیر 1403
  • مروری بر مطالب این جلسه:

    نظریات دانشمندان شیعه پیرامون تقیه / تقیه از دیدگاه عقل / آیا تقیه عملی منافقانه است؟ / تعریف نفاق / توریه چیست و چه تفاوتی با تقیه دارد؟ / چهار نکته مهم درباره دروغ / حرف سخن راستی را نباید گفت / روایت ریّان بن شبیب از امام رضا(ع) درباره فضیلت گریه بر شهادت حضرت سیدالشهدا(ع)، زیارت آن حضرت، لعن قاتلان ایشان و... / استغفار حضرت اباعبدالله(ع) برای گریه‌کنندگان خود


    نظرات دانشمندان شیعه درباره تقیه (در رابطه با وجوب یا جایز نبودن تقیه)

    1- شیخ مفید(ره) در کتاب "تصحيح اعتقادات الإمامية" جلد 1 صفحه 137:
    قال الشيخ المفيد التقية كتمان الحق و ستر الاعتقاد فيه و مكاتمة المخالفين و ترك مظاهرتهم بما يعقب ضررا في الدين أو الدنيا و فرض ذلك إذا علم بالضرورة أو قوي في الظن فمتى لم يعلم ضررا بإظهار الحق و لا قوي في الظن ذلك لم يجب فرض التقية. و قد أمر الصادقون ع جماعة من أشياعهم بالكف‌ و الإمساك عن إظهار الحق و المباطنة و الستر له عن أعداء الدين و المظاهرة لهم بما يزيل الريب عنهم‌ في خلافهم و كان ذلك هو الأصلح لهم و أمروا طائفة أخرى من شيعتهم بمكالمة الخصوم و مظاهرتهم و دعائهم إلى الحق لعلمهم بأنه لا ضرر عليهم في ذلك فالتقية تجب بحسب ما ذكرناه و يسقط فرضها في مواضع أخرى على ما قدمناه و أبو جعفر أجمل القول في هذا و لم يفصله على ما بيناه و قضى بما أطلقه فيه من غير تقية على نفسه لتضييع الغرض في التقية و حكم‌
    - ترجمه: تقیه مستور داشتن اعتقاد باطنی و کتمان آن در برابر مخالفان به خاطر اجتناب از زیان‌های دینی یا دنیوی، و وجوب تقیه زمانی است که بدانی یا گمان قوی داشته باشی که به تو ضرری برسد. اما اگر چنین احتمالی نباشد تقیه واجب نیست. امامان شیعه(ع) عده‌ای از طرفدارانشان را وادار به مخفی نگه داشتن عقاید و عدم اظهار حق در مقابل دشمنان کرده‌اند تا آنان را دشمن شناسایی نکند و البته این روش برای آنان بهتر بوده است تا از شر دشمنان در امان باشند و از طرفی دیگر گروهی را نیز فرمان داده‌اند تا با دشمنان سخن گفته و حق را برای آنان اظهار نمایند و آنان را به حق دعوت نمایند زیرا ‌دانسته‌اند که در اظهار حق ضرری ایشان را تهدید می‌کند. پس تقیه در بعضی موارد واجب بوده و در بعضی موارد جایز نیست.

    2- دومین حدیث از شیخ صدوق(ره) است.
    پ.ن: شیخ صدوق، (۳۰۵-۳۸۱ق) از عالمان شیعه در قرن چهارم هجری قمری که مشهورترین محدّث و فقیه مکتب کلامی و حدیث‌محور قم به شمار می‌آید. حدود ۳۰۰ اثر علمی به او نسبت داده‌ شده ولی بسیاری از آنها امروزه در دسترس نیست. یکی از مهمترین آثار وی، کتاب من لایحضره الفقیه از کتب اربعه شیعه است. از دیگر آثار شیخ صدوق، معانی الاخبار، عیون اخبار الرضا، الخصال، علل الشرایع و صفات الشیعة است. برخی از مشهورترین شاگردان وی عبارتند از سید مرتضی، شیخ مفید و تلعکبری. مدفن شیخ صدوق در قبرستان ابن‌بابویه در ری است.

    - استاد اشاره به سالم ماندن جسد شیخ صدوق پس از گذشت بیش از ۸۰۰ سال در زمان فتحعلی‌شاه، وقتی که آنجا سیل آمده بود کردند.

    پ.ن: وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر می‌رسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمی‌شد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود، ناخن‌های یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینه‌اش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر می‌آمد تازه از حمام بیرون آمده‌است و فقط رشته‌های نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود! (لینک)

    الهداية - الشيخ الصدوق - الصفحة ٥١: فريضة واجبة علينا في دولة الظالمين، فمن تركها فقد خالف دين الإمامية وفارقه. 
    تقیه یکی از واجبات است که در زمان حکومت ظالمان وجوب آن حاصل می‌شود. بنابراین اگر کسی  تقیه را ترک کند با مذهب شیعه مخالفت کرده است و از آن بیرون است.

    الاعتقادات في دين الإمامية - الشيخ الصدوق - الصفحة ١٠٧: اعتقادنا في التقية أنها واجبة، من تركها كان بمنزلة من ترك الصلاة. الصفحة 108: والتقية واجبة لا يجوز رفعها إلى أن يخرج القائم - عليه السلام -، فمن تركها قبل خروجه فقد خرج عن دين الله ودين الإمامية
    - ترجمه: اعتقاد ما در باب تقيه آن است كه آن واجب است ، هر كه ترك تقيه نمود مانند كسى است كه ترك نماز نموده
    و تقيه واجبى است كه تركش جايز نيست تا خروج قائم عليه السّلام و هر كه تركش كند پيش از خروج آن حضرت بتحقيق كه از دين خدا بيرون رفته و از دين اماميه خارج شده و مخالفت خدا و رسول و ائمه عليهم السّلام نموده .

    3- تفسير التبيان نویسنده : الشيخ الطوسي جلد2 صفحه435: أخبارنا يدل على أنّها واجبة، و خلافها خطأ
    روايات ما دلالت دارد که تقيه واجب است و مخالفت با آن اشتباه است.

    شهید اول، محقق کرکی، طبرسی، شیخ انصاری و دیگران از دانشمندان شیعه همگی اعتقادشان به اصل تقیه است و از میان اهل سنت بسیاری از دانشمندان تقیه را صحیح و جایز و برخی آن را واجب می‌دانند. فقط از بین اهل سنت فرقه ظاله وهابیت است که تقیه را قبول ندارد، در عین حال ابن تیمیه خودش در کتاب منهاج السنه اشاره به تقیه و جواز آن را داده است ولی به شیعه ناسزا می‌گوید که آنها تقیه می‌کنند!

    فرقه وهابیت حتی مالکی‌ها، شافعی‌ها و حتی حنفی‎‌ها را هم به آن صورت قبول ندارد. فقط از فقه احمد بن حنبل تبعیت می‌کند. خود اهل سنت با وهابیت میانه ای ندارند. ما دو قسم اهل سنت داریم، یکی خود اهل سنت و دیگر سنی های افراطی و سلفی هستند.

    پ.ن: سَلَفیّه یا سَلَفی‌گَری اندیشه و جریانی اجتماعی و مذهبی میان اهل سنت است که راه‌حل مشکلات مسلمانان را پیروی از شیوه سَلَف (مسلمانان متقدم-احمد بن حنبل و خلفای سه گانه) می‌داند. طبق برداشت سلفیه از اصل توحید، بسیاری از مسلمانان مشرک‌اند. ابن تیمیه، ابن قیم جوزیه، محمد بن عبدالوهاب، محمد شوکانی و رشیدرضا از مهمترین نظریه‌پردازان سلفیه هستند.

    تقیه از دیدگاه عقل

    عقل انسان دفع ضرر را در هر شرایطی جایز، حتی ضروری می‌داند. بنابر همین اصل در مواردی که اظهار عقیده، حفظ جان، مال، و آبروی شخص را به خطر می‌اندازد و این دو وظیفه با هم تزاحم (تنافی-یکدیگر را نفی کردن، با هم مخالف شدن- دو حکم به سبب عدم امکان جمع بین آن دو) و اصطکاک پیدا می‌کنند،  قطعاً حکم عقل آن است که انسان مصلحت سنجی کند، تکلیف مهم‌تر را بر دیگری مقدم بداند و دیگری را ترک کند که به این عمل "تقدم اهم بر مهم" می‌گویند. پس اگر ارزش عمل کمتر از حفظ جان، مال، ناموس، آبرو و غیره باشد تقیه واجب است و اگر ارزش عمل از حفظ جان و مال و آبرو و غیره بیشتر باشد، تقیه عقلاً و شرعاً جایز نیست.

    سوال 1: اینکه ابن تیمیه در منهاج السنه گفته شیعیان منافق هستند چون تقیه می‌کنند آیا درست است یا به عبارتی آیا تقیه عمل منافقانه است؟ باید گفت این‌ها سنخیتی با هم ندارند. نفاق در لغت به معنای سوراخ‌هایی است که موش صحرایی برای گول زدن دشمن خود ایجاد می‌کند-پ.ن: از دری وارد و از در دیگری خارج می‌شود- و در اصطلاح به کسی منافق می‌گویند که عقیده باطنی‌اش عقیده فاسد و خرابی است -یا اعتقاد به خدا و پیغمبر یا به اسلام، به حجاب، نماز و غیره اعتقادی ندارد-  اما در ظاهر عقیده صحیحی دارد. تقیه بالعکس است یعنی عقیده باطنی صحیح و سالم ولی زبان خلاف آن را اظهار می‌کند. پس این دو عکس هم هستند و اینکه بگوییم کسی که تقیه می‌کند منافق است اشتباه است. و در یک چیز با هم مشترک هستند و آن اظهار خلاف عقیده باطنی است که در نفاق پنهان کردن عقیده باطل و در تقیه پنهان کردن عقیده حق است. 

    - منافق کسی است که در ظاهر مسلمان است و در باطن کافر است. شخص دورو و دو زبان است . لسان العرب ج2 ص 59

    سوال 2: آیا تقیه همان توریه است؟ باید گفت خیر.

    توریه در لغت به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است و به معنای مخفی نمودن خبر، عدم اظهار راز هم می‌باشد. در بحث صنایع ادبی توریه از محسنات -ویژگی‌های- معنوی سخن به شمار می‌رود.

    در اصطلاح توریه این است که گوینده لفظی را که دو معنای نزدیک و دور دارد را در قالب یک لفظ به کار ببرد و به پشتیبانی قرینه‌ای پنهان، معنای دور را اراده کند. حال آنکه مخاطب به معنای نزدیک توجه داشته باشد. به عبارت دیگر  معنای اصطلاحی عبارت است از سخنی دو پهلو، که شنونده از آن چیزی می‌فهمد و گوینده از آن چیز دیگر را اراده می‌کند و این در حالی است که جمله ای را که گوینده به زبان می‌آورد هر دو معنا را در بر دارد و در واقع توریه حربه‌ای است کارآمد برای کسانی که مقید هستند خود را از دروغ حفظ کنند تا هم حفظ اسرار نموده و هم دروغ نگفته باشند.

    تذکر مهم: اسلام به همه ما و شما فرموده است که:

    1- حرف راست بزنیم و دروغ نگوییم.
    2- هر حرف راستی را بر زبان جاری نکنیم. - چون گاهی گرفتاری برایمان ایجاد می‌کند-
    3- جایی که می‌خواهیم دروغ نگوییم و نمی‌توانیم راست هم بگوییم، از فرمول توریه استفاده کنیم.
    4- جاهایی که اسلام دروغ را جایز دانسته است، اصطلاحاً از پاپ کاتولیک‌تر نشویم. از خدا مسلمان‌تر نشویم. که البته تعداد محدودی است که انسان باید آنها بلد باشد و قدیمی‌ها می‌گفتند دروغ مصلحتی ولی الان قاطی شده و هر چیزی را می‌گویند! بلکه باید آنجا که فقط شارع مقدس جایش را مشخص کرده استفاده شود.

    مثلاً در خواستگاری‌ها گاهاً نیاز نیست که ما هر حرف راستی را بزنیم. مثلاً  وقتی برای دختری برای تحقیق آمده اند بگوییم که چند وقت پیش برایش خواستگار آمده بود و با هم بیرون هم می‌رفتند. طرف ممکن است دیگر به خواستگاریش نرود. یا مثلاً نمی‌خواهی سر سفره‌ای شام بخوری. می‌گویند آقا شما شام خورده‌ای؟ بلافاصله در ذهنت نیت می‌کنی من دیشب شام خوردم و می‌گوی بله شام خورده ام. این دروغ نیست، توریه است. چون برای آنها زمان مشخص نکرده‌ای. یا مثلاً می‌گوید مگر تو فلان کتاب را خوانده‌ای؟ می‌گویی بله من آن را خوانده‌ام ولی چون روزی کمی از آن را خوانده ای در نیت همان مقدار را نیت می‌کنی و می گویی بله و این دروغ نیست بلکه توریه کرده ای.

    با توجه به فرارسیدن محرم حدیث صحیح زیر از کتاب نفس المهموم مرحوم آیت الله قمی –ابتدای کتاب- خوانده شد.

    محمد بن علی ماجیلَوَیْه از علی بن ابراهیم بن هاشم از پدرش و او از رَیّان بن شَبیب نقل کرد که ريّان بن شبيب گويد: در اوّلين روز محرّم به خدمت امام رضا(ع) رسيدم، حضرت فرمودند: آيا روزه هستى؟ عرض كردم: خير. فرمود: امروز، روزى است كه زكريّا(ع) پروردگارش را خواند و گفت: «پروردگارا! فرزندى پاك به من مرحمت فرما، همانا تو دعاى بندگان را می‌شنوى» (سوره آل‌عمران، آیه ۳۸) و خداوند دعاى او را مستجاب كرد و به ملائكه دستور داد كه به زكريّا- كه در محراب در حال نماز بود- بگويند كه خدا به تو يحيى را مژده می‌‏دهد، پس هر كس اين روز را روزه بدارد و سپس دعا كند، خداوند همانطور كه دعاى زکریّا را مستجاب كرد، دعاى او را نيز مستجاب می‌کند.

    سپس فرمود: اى ابن شبيب! محرّم ماهى است كه اهل جاهليّت به احترام آن، ظلم و جنگ را حرام كرده بودند؛ ولى اين امّت، احترام آن و احترام پيغمبر خود را حفظ نكردند، در اين ماه اولاد او را كشتند و زنانش را اسير كردند و وسائلش را غارت نمودند، خداوند هرگز اين كارشان را نبخشد! اى ابن شبيب! اگر ميخواهى گريه كنى، بر حسين بن علىّ ابن ابی‌طالب عليهما السّلام گريه كن؛ زيرا او را همچون گوسفند ذبح كردند و از بستگانش، هيجده نفر به همراهش شهيد شدند كه در روى زمين نظير نداشتند. 

    آسمان‌هاى هفت‌گانه و زمين‏‌ها بخاطر شهادتش گريستند، و چهار هزار فرشته براى يارى او به زمين آمدند؛ ولى تقدير الهى نبود، و آنها تا قيام قائم(ع) در نزد قبرش با حال نزار و ژوليده باقى هستند و از ياوران قائم(ع) هستند و شعارشان‏ «يا لثارات الحسين» است. 

    اى ابن شبيب! پدرم از پدرش از جدّش عليهم السّلام به من خبر داد كه: وقتى جدّم حسين(ع) شهيد شد، از آسمان خون و خاك قرمز باريد. اى ابن شبيب! اگر به گونه‌اى بر حسين گريه كنى كه اشک‌هايت بر گونه‌‏هايت جارى شود، خداوند هر گناهى كه مرتكب شده باشى- چه كوچك و چه بزرگ، چه كم و چه زياد- خواهد بخشيد. اى ابن شبيب! اگر دوست دارى پاک و بدون گناه به ملاقات خدا بروى، به زيارت‏ حسین برو. 

    اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با پیامبر اکرم(ص) در غرفه‏‌هاى بهشت همراه باشى، قاتلان حسين را لعنت كن. اى ابن شبيب! اگر دوست دارى ثوابى مانند ثواب کسانى که همراه حسين بن علىّ عليهما السّلام شهيد شدند، داشته باشى، هر گاه به ياد او افتادى بگو: "يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً - اى كاش با آنان می‌بودم و به فوز عظيم می‌رسیدم". 

    اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگين و در خوشحالى ما، خوشحال باش، و بر تو باد به ولايت ما؛ زيرا اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن سنگ محشور خواهد كرد.

    - مرحوم آیت الله قمی 39 حدیث دیگر آورده است و در روایت دیگر می‌فرماید کسی که به زیارت امام حسین علیه السلام می‌رود یا کسانی که در مجلس آن بزرگوار با خلوص نیت شرکت می‌کنند و گریه و عزاداری می‌کنند، خود امام -علیه السلام- برای آن شخص و پدر و مادرش استغفار –از خداوند طلب آمرزش- می‌کند.

    شنبه 16 تیر 1403