احادیثی در خصوص تقیه / تب شهادت! / ما به این دنیا نیامدهایم که شهید بشویم، آمدهایم تا به وظایفی که خداوند برایمان تعیین کرده عمل کنبم / نمونههایی از وظایف بندگان / فرمایش نکتهدار امام رضا(ع) درباره اینکه تقیه شیعه تا زمان ظهور ادامه دارد... / ما در اقلیتیم / تمرکز تمام و کمال دشمن بزرگی به نام صهیونیسم روی «شیعه» / یهود، زخمخورده از امیر مؤمنان(ع) / نمونهای از تقیه یکی از اصحاب پیامبر(ص) در مقابل مسیلمه کذاب
احادیثی از شیعه در باب تقیه
1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَثَلُ مُؤْمِنٍ لَا تَقِيَّةَ لَهُ كَمَثَلِ جَسَدٍ لَا رَأْسَ لَهُ – جامع الاخبار جلد1 صفحه 94
مؤمنی که تقیه ندارد چون تنی است که سر ندارد.
2- قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهماالسّلام) لَوْ لَا التَّقِیَّةُ مَا عُرِفَ وَلِیُّنَا مِنْ عَدُوِّنَا - قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ص۳۲۱، شماره 165
اگر تقیه نبود دوست ما از دشمن ما شناخته نمیشد.
- یعنی کسانی که ادعای دوستی ما را دارند ولی اسرار ما را حفظ نمیکنند، دوستان ما نیستند و ممکن است دشمن ما باشند.
3- عن الباقر علیه السلام قال: خُلقت التقیة لیحقن بها الدم، فاذا بلغ الدم فلا تقیة –مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار ج1 ص88، شماره 177
تقیه برای جلوگیری از خونریزی و حفظ جان انسانها است. هرگاه خونی ریخته شد دیگر جای تقیه کردن نیست.
- اگر جنگی در گرفت یک طرف حق و یک طرف باطل است و دیگر باید بایستی و بجنگی و دیگر جای تقیه نیست.
4- عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا (علیهالسّلام) لَا دِینَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ ولاَ اِیمَانَ لِمَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَعْمَلُکُمْ بِالتَّقِیَّةِ فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اِلَی مَتَی قَالَ اِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَهُوَ یَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا اَهْلَ الْبَیْتِ فَمَنْ تَرَکَ التَّقِیَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَیْسَ مِنَّا - صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۱
حسین بن خالد میگوید امام هشتم(ع) فرمود: کسی که وَرَع –پرهیزکاری، اجتناب از حرام- ندارد دین ندارد، کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد. براستی گرامیترین شما نزد خدا آن کس باشد که بیشتر تقیه کند، عرض شد تا کی؟ فرمود تا وقت معینی که روز خروج قائم ما باشد، هر کس پیش از خروج قائم ما تقیه را واگذارد از ما نیست.
- دینداری این نیست که تکبیر بگویی و بگویی برو جلو تا کشته شوی! پدر و مادر شما برای شما زحمت کشیده است که به اینجا رسیده ای. سرت را میاندازی پایین و میگویی باید بروم شهید شوم! ما نیامدهایم که در این دنیا شهید شویم بلکه آمدهایم تا به وظیفه خود عمل کنیم. حال در راه انجام این وظیفه اگر شهید شدیم بهترین مقام را کسب کردهایم و اگر شهید نشدیم و به مرگ عادی از دنیا رفتیم چنانچه در راه انجام وظایف خود بودیم روایات بسیاری است که شهید محسوب خواهی شد.
- وظیفه ما تعلیم و تعلم است. تربیت است. نان رساندن به مردم است. فعالیت و کسب روزی حلال است. پول جمع کردن و پول خرج کردن. ازدواج کردن و دارای فرزند شدن و برای تربیت او زحمت کشیدن تا افتخار برای خود و جامعه باشد و باقیات الصالحات باشد. بنای انسان بر تلاش کردن است. آیه ۳۹ سوره مبارکه نجم میفرماید "وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى - و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست". یعنی برای بشر این را در نظر گرفتهایم که وقتی پایش را در این دنیا میگذارد فقط تلاش کند.
- انسان باید تلاش کند و با عقلی که پروردگار داده تفکر کند. سر کار برود و ناملایمات و سختیها را تحمل کند. چرا که خداوند در آیه ۴ سوره مبارکه بلد میفرماید " لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِي كَبَدٍ - همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفريديم " و لذا در پایان این سختیها مزد بسیار خوبی دریافت نماید.
- قرآن اینها را از ما خواسته است. لذا ما باید دنبال وظیفه خود در هر زمانی بوده و آن را انجام دهیم. از اول دنبال شهادت باشیم این را از ما نخواسته اند. اینکه میگویی "اللهم ارزقنا الشهادة فى سبيلك" ، اگر این دعا برای معصوم باشد! یعنی نهایت انجام وظیفه ما را به بهترین مرگها که شهادت است ختم کن.
تا وقت معینی که روز خروج قائم ما باشد یعنی تا زمان قبل از ظهور شیعه در اقلیت است لذا برای نگه داشتن زندگی خود و خانواده، آبرو، مال و ناموس، آنجایی که باید تقیه کرد، تقیه کنیم.
شما نگاه کنید به اسرائیل که کاری در دنیا کرده که در بعضی از کشورها، مثل پادشاه اردن که خود را متولی مسجد الاقصی میداند و خود را از سادات میدانند، موشک هایی که به سمت اسرائیل میرود را میزند که به اسرائیل نخورد! یا مثل امارات که حتی ترور اسماعیل هنیه را محکوم نکرد! بنابراین در این فضایی که هستیم نباید آن تفکر، دوراندیشی و درایت را ما از دست بدهیم و نسبت به این حدیث باید دقت لازم را داشته باشیم. درست است که در یک کشور شیعه در کل کره زمین هستیم اما باید دانست که نسبت به دنیا در اقلیت هستیم و مواظب باشیم دشمن در ما نفوذی و مزدور نفرستد. امروزه تمام دنیا دست صهیونیست است منهای عده قلیلی.
بحث تقیه یعنی در اقلیت هستیم و ما اگر نسبت به این دشمن که بسیار پیچیده است سطحی عمل کنیم، شکست خوردهایم و باید عمقی او را بررسی کرد. تمام این صهیونیسم روی یک واژه تمرکز کرده و آن تشیع است و اصلاً به اهل سنت منهای آنهایی که زیر نظر شیعه کار میکنند کاری ندارد و لذا در چنین زمانی باید با درایت و تفکر عمل نمود و اطلاعات خود و خانواده را به راحتی به هر کسی ندهیم. تمام فضای مجازی امروزه دست صهیونیست است. خدمات فضای مجازی که به صورت رایگان در اختیار ما قرار میدهد بیدلیل نیست بلکه برای جمع آوری اطلاعات ما است.
دشمن هرگز به نفع ما کاری انجام نمیدهد آن هم یهود! که تا ظهور و بلکه بعد از ظهور –طبق روایات- با شیعه کنار نمیآید.
اگر تاریخ را نگاه کنید خواهید دید که کینه ی اینها از کجاست. خلفای سه گانه هیچ کدامشان با یهود نجنگید تنها امیرالمومنین(ع) بود که با آنها جنگید و بسیاری از پهلوانان و بزرگان آنان را کشت. و آن حضرت را خوب میشناختند و از آن زمان و از زمان بعثت پیامبر(ص) کینه پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و خاندان اهل بیت(ع) را دارند و تا زمان ظهور همین است. تشیع دشمن زیاد دارد و در راس آنها صهیونیست است.
5- قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) التَّقِیَّةُ مِنْ اَفْضَلِ اَعْمَالِ الْمُؤْمِنِ یَصُونُ بِهَا نَفْسَهُ وَاِخْوَانَهُ عَنِ الْفَاجِرِینَ - وسائل الشيعة - ط الإسلامية نویسنده : الشيخ حرّ العاملي جلد : 11 صفحه : 473
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) فرمود: تقیه از برترین اعمال مؤمن است که سبب میشود جان خودش و جان برادرانش از شرّ فاجران در امان بماند.
6- وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهماالسّلام) اِنَّ التَّقِیَّةَ یُصْلِحُ اللَّهُ بِهَا اُمَّةً لِصَاحِبِهَا مِثْلُ ثَوَابِ اَعْمَالِهِمْ فَاِنْ تَرَکَهَا اَهْلَکَ اُمَّةً تَارِکُهَا شَرِیکُ مَنْ اَهْلَکَهُمْ...؛ - وسائل الشيعة - ط الإسلامية نویسنده : الشيخ حرّ العاملي جلد : 11 صفحه : 473
امام حسن(علیه السلام) فرمودند: خداوند به وسیله تقیه، امتی را اصلاح میکند، برای تقیهکننده پاداشی، مانند پاداش کارهای آن امت است. در صورت ترک شدن تقیه، امتی تباه میشود و ترک کننده تقیه (در گناه) شریک تباهکننده آن امت است.
- امروزه دشمن دنبال انقراض نسل شیعه است. که ازدواج نکند، بچهدار نشود، بچه را فاسد تربیت کند. به هر صورتی فعالیت میکند که از اعتقادش به شیعه دست بردارد.
- نمونه این احادیث را از اهل سنت فراوان داریم. اگر کسی از اهل سنت گفت ما تقیه نداریم؛ باید گفت که بیش از 80 درصد علمای شما تقیه را قبول کردهاند و حدیث از آن نقل کردهاند. چون تقیه آیه قرآن است که نمیتوانند آن را قبول نکنند.
نمونه تاریخی از انجام عمل تقیه –از اهل سنت-
پیامبر وقتی مبعوث شد با چند دسته مختلف از افراد روبرو بود.
1- یهود که پیامبر(ص) را بسیار اذیت میکردند و کینه از حضرت داشتند. یهودیان انسانی جنگ طلب هستند. آنها در یک روز ۷۰ پیامبر را کشتند.
2- مسیحیان بودند که اهل جنگ به آن صورت که یهود است نبودند. با پیامبر(ص) مباهله کردند و برای اینکه موقعیت دنیای خود را از دست ندهند ایمان نمیآوردند.
3- عدهای منافق بودند که بدتر از یهود هستند. الان هم در مملکت ما داریم. کسانی که متاسفانه کاسبی را -از هر راهی، صادرات، رانت و ...- ترجیح میدهند به خدا و پیامبر(ص) و به این کار عادت کردهاند و انسانهای کثیفی شدهاند. اسرائیل بخواهد کاری انجام بدهد از اینها استفاده میکند. عده ای از منافقین زمان پیامبر(ص) –اصحاب عَقَبه- که چهارده نفر بودند. هنگامی که پیامبر(ص) از غزوه تبوک باز میگشت، بر سر راه آن حضرت در گردنه کوهی کمین کرده و تصمیم داشتند حضرت را ترور کنند، آنان میخواستند شتر پیامبر را رَم دهند تا پیامبر از کوه پرتاب و کشته شود. خداوند، پیامبر(ص) را از قصد آنان خبر داد. رعد و برقی زده و حضرت و حُذیفة بن یمان آنان را دیدند که بعد آنها فرار کردند و نتوانستند حضرت را ترور کنند. بعدها میآمدند از حذیفه سوال میکردند که چه کسانی بالای کوه بود تا ببینند اگر آنان را دیده، حذیفه را بکشند و حذیفه نیز تقیه میکرده و میگفت من کسی را ندیدم.
4- عده ای هم بودند که خود آمدند و ادعای پیامبری کردند مثل مُسَیْلِمه یا (در روایاتی اسلامی، شناخته شده به: مسیلمه کذاب)، لقب ابن کثیر بن حبیب بن الحارث بن عبدالحارث، ملقب به رحمن الیمامه بود. او از قوم بنی حنیفه قبیلهای در یمامه بود. در سال دهم هجری قمری اعلام پیامبری کرد. مسیلمه با زنی به نام سجاح که وی نیز اعلام پیامبری کرده بود ازدواج کرد و متحد شد. بعد به جنگ با پیامبر(ص) رفت و شکست خورد.
روایت فخرالدین رازی در تفسیرش در باره تقیه صحابی رسول خدا (ص) از مسیلمه کذاب:
حسن بصری گفته است که مسیلمة کذاب دو نفر از اصحاب رسول خدا (ص) را دستگیر کرد؛ به یکی از ایشان گفت: آیا شهادت میدهی که محمد رسول خدا است؟ پاسخ داد: آری، آری، آری. سپس پرسید: آیا شهادت میدهی که من نیز رسول خدایم؟ پاسخ داد: آری؛ زیرا مسیلمة ادعا میکرد که پیامبر بنیحنیفه است. و محمد (ص) پیامبر قریش. پس او را رها کرده و دیگری را طلبید و به او گفت: آیا شهادت میدهی که محمد رسول خدا است؟ گفت آری. سپس پرسید: آیا شهادت میدهی که من نیز رسول خدایم؟ وی پاسخ داد: نمیشنوم. و این کار سه بار تکرار شد. به همین سبب او را کشتند. خبر به رسول خدا (ص) رسید؛ فرمود: کسی که کشته شد در راه یقین و اعتقادش کشته شد؛ گوارایش باد. دیگری نیز آنچه را خدا جایز دانسته بود، انجام داد؛ به همین سبب عقوبتی بر او نیست. -فخررازی شافعی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۸، ص۱۹۳