نداشتن ظرفیت و تحمل لازم برای فهم فضایل خارقالعاده اهلبیت(ع) توسط بعضی از مردم، دومین دلیل نفی آن فضایل توسط آن حضرات / تفاوت بین انسانها از نظر فهم و استعداد طبق آیه ۱۶۵ سوره انعام / نمونههایی از تفاوت مردم از نظر توان و استعدادهای جسمی و روحی / نمونههایی از تفاوت ظرفیت روحی در اصحاب پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) / با توجه به اختلافات خدادادی در تواناییهای درونی افراد، نباید انسانها را مقایسه کرد و سرکوفت زد (حتی بین اعضای یک خانواده!) / اگر استعداد افراد یکسان بود، چرخ جامعه نمیچرخید! / هر حدیثی را هر جا نقل نکنیم / بخشی از اوصاف متقین، در کلام امیرالمؤمنین(ع)
گاهی ائمه(ع) علم غیب یا قدرتهای مافوق بشری خود را کتمان میکنند. در چنین جایی باید گفت نفی علم غیب و قدرتهایشان از چند وجه خارج نیست. یکی اینکه ممکن است تقیه کرده باشند که در جلسات قبل توضیح داده شد. وجه دوم که قابل دقت است این است که بعضی از عوام مردم یا حتی بعضی از خواص، ظرفیت و تحمل فضال اهل بیت(ع) را نداشته، فلذا آنها مجبور بودند در مقابل این گروه از مردم به گونهای مطلب را بیان کنند که هیچ گونه شائبهای پیدا نشود و به اصطلاح الان مغزشان هنگ نکند یا ناگهان اعتقاداتشان مخدوش نگردد. در چنین مواقعی حضرات معصومین(ع) برای حفظ اعتقادات این دسته از مردم، بعضی از فضائل ویژه و فوق العاده خودشان را یا بیان نمیکردند یا ناقص بیان میکردند و یا گاهی انکار میکردند.
حدیث: و قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؛ إِنَّا مَعَاشِرَ اَلْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ اَلنَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: ما پیامبران مبعوث شدهایم با مردم به اندازه فهم و عقل و درکشان سخن بگوییم -نه بیشتر-. تحف العقول، نویسنده : ابن شعبة الحراني جلد۱، صفحه۳۷ -
سوره انعام آیه 165: وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ - ... خداوند برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داد و شما را در درجات و استعدادهای گوناگون قرار داد تا شما را در مورد آنچه به شما داده است آزمایش کند...-
همه افرادی که خلق شدهاند از نظر نعمتهای جسمانی یکسان نیستند. خداوند به هر کس یک نوع استعداد داده است. به یک نفر بازوهای قوی داده است. به فرد دیگری پاهای قوی، یا معده قوی داده است و حال یا از این نعمتها در مسیر درست استفاده میکنیم یا مسیر غلط. نعمتهای روحی نیز همین طور است. خداوند به هر یک از مردم یک نوع استعداد داده است. همه یک جور فکر نمیکنند یا یک جور تصمیم نمیگیرند. هر شاگردی مطلب را به اندازه استعداد و توانایی و درکش میفهمد، در نتیجه سوالاتشان متفاوت است و معلم یا استاد باید متوجه باشد که استعداد شاگردان در یک جهت و یک اندازه نیست و باید دقت کند بی دلیل کسی را شماتت نکند. لذا پیامبر(ص) فرموده است که باید بر مبنای عقول هر کسی، با او صحبت کنیم. اگر میخواهیم عمومی حرف بزنیم باید طوری صحبت کنیم که همه -عموم مردم- متوجه شوند.
پیامبر(ص) اصحابی داشت مانند ابوذر، سلمان، مقداد، عمار بن یاسر، یاسر، سمیه مادر عمار، اسامه. هر یک از این اصحاب ظرفیت و فهم خودش را داشته است لذا از پیامبر(ص) حدیثی داریم که فرموده است "اگر ابوذر می دانست که در دل سلمان چه می گذرد و چه چیزهایی در سینه دارد، سلمان را می کشت". چون ابوذر(ره) یک ظرفیتی دارد برای یک سری مسائل و سلمان(ره) یک ظرفیت دیگری دارد. لذا وقتی سلمان(ره) میشود "منا اهل البیت"، یکی از معانیش همین است. یعنی قدرت تحمل یک سری از مسائل برای سلمان(ره) مانند تقریباً تحمل خود امیرالمومنین(ع) و معصومین(ع) بوده است. فلذا در مسائلی که بعد از رحلت پیامبر(ص) پیش آمد، همواره میبینی که عمار و ابوذر کارهایی میکنند اما سلمان را کمتر در این میدان میبینی. چون قبلاً مطالبی شنیده است و میداند مسیر به چه صورت باید طی شوند. لذا آنجا که باید صددرصد حرفی بزنند، میزند. در غیر این صورت نمیبینی اقدامی کرده باشد.
یا مثلاً در جنگ جمل –اولین جنگ دوران خلافت امیرالمومنین(ع)-، پدر در لشکر ام المومنین عایشه و پسر در لشکر امیرالمومنین(ع) بوده است، یعنی فهم و شعور و درک پدر به اندازه پسر نبوده است. افرادی که در نهروان مقابل امیرالمومنین(ع) ایستادند در جنگ صفین کنار حضرت بودند اما نتوانستند این را هضم کنند که وقتی قرآنها بر سر نیزه زده شد، به فرموده امام(ع) "اینها جوهر و کاغذ بوده و هیچ ارزشی ندارد و من قرآن ناطق هستم و به شما میگویم که اینها را بر زمین بریزید"، لذا بر علیه امام(ع) شدند.
هضم یک سری مسائل برای یک سری مشکل است. برای مثال در علوم غیر دینی هم وقتی نظریه نسبیت انیشتین مطرح شد، برای برخی قابل درک و فهم نبود. چون همه افراد از لحاظ جسمی و روحی در یک سطح نیستند. لذا نباید فردی که در جهت استعدادش موفق است را با فرد دیگری که استعداش در آن چیز نیست مقایسه و سپس شماتت نمود. ما باید بگردیم بینیم خودمان، خانوادهمان چه استعدادهایی داریم و در مسیر آن استعداد حرکت کنیم. در کنکور اجباراً رشتهای انتخاب میکند که در مسیر استعدادش نیست که این غلط است. باید هر کس در مسیر استعداد و علاقه خود حرکت کند. باید دید در چه مسیری موفق است و در آن مسیر حرکت کند. ما نباید خلاف آیه قرآن -انعام آیه 165- عمل کنیم. خداوند به هر کس یک استعداد خاصی داده است لذا از همه توقع فهمیدن همه حرفها را نباید داشته باشیم.
حدیث: عن علي بن أحمد بن موسى ، عن محمد بن هارون الصوفي عن عبيدالله موسى الروياني ، عن عبدالعظيم بن عبدالله الحسني قال : قلت لابي ـ جعفر محمد بن علي الرضا(ع) يا ابن رسول الله حدثني بحديث عن آبائك عليهم السلام فقال : حدثني أبي ، عن جدي ، عن آبائه(ع) قال : قال أمير المؤمنين(ع) : لا يزال الناس بخير ما تفاوتوا فإذا استووا هلكوا.
عبدالعظيم حسنى گفت: به حضرت ابو جعفر جواد عليه السلام عرض كردم : از پدرانت براى من حديثى روايت فرما . حضرت فرمود : پدرم از جدم و او از پدرانش از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت كرده اند كه فرمود : مردم همواره در خير و نیکی هستند تا آن وقت كه با يكديگر تفاوت داشته باشند، هر گاه با هم مساوى شدند از بين خواهند رفت. - بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 77 صفحه : 385- عيون أخبار الرضا(ع) ج3 ص53-
یعنی اینکه خداوند مردم را متفاوت آفریده است. نتیجهای که میشود گرفت این است که اگر شما میخواهید امورات جامعه بگردد باید مردم متفاوت باشند. اگر همه یکسان بودند اولین مشکلی که پیش میآمد این بود که کسی از کسی حرف قبول نمیکرد چون همه مساوی بودند، استعدادها یکی بود. همه میخواستند یه کار انجام بدهند. لذا فردا نانوایی نبود چون همه میخواستند مکانیک بشوند و الی آخر. در حالی که مثلاً یکی راننده کامیون است و یک ماه دور از خانواده در جادهها رانندگی میکند تا آرد را از مناطق مختلف به دست ما برساند تا ما نان داشته باشیم اما فرد دیگری هرگز نمیخواهد که یک راننده کامیون باشد.
در امور معنوی هم باید دقت کرد که هر حدیثی را هرجا نخوانیم. هر آیه قرآنی را هرجا معنا نکنیم. هر حرفی را هرجا و به هر کس نزنیم. اول باید دید آن فرد ظرفیت پذیرش آن حرف را دارد یا نه.
ماجرای خطبه همام: همام که از اصحاب امیرالمومنین(ع) بود روزی به نزد آن حضرت آمد و گفت میخواهم اوصاف متقین و پرهیزکاران را برای من وصف کنید آنچنان که گویی با چشم آنها را میبینم. حضرت به او نگاهی کرد و سرش را پایین انداخت. همام دوباره تکرار کرد. حضرت در جواب مقداری تاخیر کرد چون امام است و به علم غیب میداند که همام ظرفیت شنیدن اوصاف متقین را ندارد. حضرت فرمودند "ای همام از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است". بعد حضرت فرمود همین مقدار برای تو کافی است. امّا همّام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آن كه امام عليه السّلام تصميم گرفت صفات پرهيزكاران را بيان فرمايد. لذا فرمودند: "افرادی هستند که مردم از آزارشان در امان هستند. در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند. تجارتی پرسود که پروردگارشان فراهم فرموده است ..."
-برای شرکت در نماز جماعت چرا موتورت را در پیاده رو میگذاری و باعث آزار مردم میشوی! شرکت در نماز جماعت مستحب است ولی مردم آزاری حرام است. اگر نمازت را در خانه به فرادی بخوانی ولی مردم آزاری نکنی خیلی بهتر است-
هنوز امام(ع) به پایان نرسانده بود که همام فریادی کشید و از دنیا رفت. بعد به حضرت اعتراض کردند که چرا گفتید وقتی او ظرفیت نداشت! که ادامه این مطلب را در جلسه بعد توضیح خواهیم داد.
پس نتیجه اینکه همه مردم در استعدادها چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی یکسان نیستند که اگر اینگونه نبود کار اجتماع پیش نمیرفت.