سخنرانی

مقدمه ای بر لزوم شناخت در علم عقاید

  • مروری بر مطالب این جلسه:

    واژه عرف / علم کلام یا علم عقائد چیست؟ / معتَقَدات بشر / چرا باید خالق را بشناسیم؟ / فردی که شناخت از خالق ندارد، نمی تواند از انجام دستورات او لذت ببرد.


    مسئله عرفان و معرفت یک مسئله اصولی و اساسی در دین ما می باشد.

    کلمه "معرفة " واژه ای است عربی و مصدر که فارسی آن شناختن می باشد. کلمه "عَرَفَ" فعل است و یعنی شناخت. کلمه "معروف" اسم مفعول بوده و یعنی شناخته شده. کلمه "عارف" اسم فاعل بوده و یعنی کسی که می شناسد.

    ما تا زمانی که به دنبال چیزی باشیم و تا زمانی که آن را نشناختیم، مجهول ذهنی ما هست. یعنی نمی دانیم آن چیز چی هست. وقتی آن را شناختیم می شود معروف ذهنی ما،  یعنی شناخته شده و ما نسبت به آن می شویم عارف.

    اگر ما با همین معانی واژگان عرفان، معرفت و...  آشنا شویم فریب افرادی که قصد دارند از این واژگان سواستفاده کنند را نخواهیم خورد. متاسفانه یکی از اشتباهاتی که ما در جامعه خودمان داریم که البته دو طرفه می باشد این است که مثلا فردی از  یک امام جماعت مسجد که محدوده شناختش فقط در حد این است که بیاید و امام جماعت قرار بگیرد، سوالات فلسفی بپرسد. اینجا فرد سوال کننده اشتباه می کند، در واقع ابتدا باید بپرسد: آیا شما نسبت فلسفه شناختی دارید؟ محدوده شناخت شما چه مقدار است و من تا چه حدی می توانم از شما سوال کنم؟ فرد مقابل هم باید بگوید: من تا این اندازه و در این علوم شناخت دارم، خارج از اینها شما نمی توانید از من بپرسید. اما در جامعه ما فرد مقابل هم دچار اشتباه شده و اصلا نمی گوید محدوده شناخت من چقدر است! شروع می کند به تمامی سوالات  بدون آگاهی پاسخ گفتن. به همین دلیل پاسخ هایش هم ارزش علمی ندارد.

    علم کلام یا علم عقائد چیست؟ دانشی است که به معتَقَدات(آنچه باید به آن اعتقاد داشت) بشر می پردازد. ما درباره چه چیز هایی باید شناخت داشته باشیم؟ برخی شناخت ها برای همه لازم است، مانند شناخت پول؛ شما اگر پول را نشناسی ممکن است برای یک کالای ارزان پول هنگفتی را پرداخت کنید. برخی شناخت ها از کودکی لازم است، مانند شناخت آب و اینکه اگر در حجم زیادی از آن قرار بگیری خفه خواهی شد. برخی شناخت ها برای همه لازم نیست و فقط برای کسانی که در شرایطش قرار می گیرند لازم است، مانند شناخت دانشجو از رشته ای که می خواهد انتخاب کند. فردی که قصد ازدواج دارد نیاز دارد که طرف مقابل خود را خوب بشناسد زیرا قرار است باقی عمر خود را با او سپری کند. کسی که می خواهد با فردی دوست شود هم باید آن شخص را بشناسد، نه اینکه هرکس از راه رسید دست دوستی به طرف آن دراز کند. چنین مطلبی را اسلام و عقل تایید نمی کند.

    حال اگر خالق را نشناسیم چه می شود؟ عقلا عدم شناخت خالق می تواند پیامد های منفی زیادی را برایمان در پی داشته باشد. همانطور که نشناختن رشته تحصیلی، همسر، دوست و... پیامد های منفی برایمان دارد.  

    چرا باید خالق را بشناسیم؟ برای اینکه او را بپرستیم. یعنی تمام اجزای وجودی ما در برابر او سر تعظیم فرود بیاورد. هر چه که او می گوید بدون چون و چرا بپذیریم. اگر خالق را خوب نشناسیم، دائما دچار تزلزل و ضعف هستیم. مثلا ممکن است فردی به ما بگوید خالق شما بدرد بخور نیست و ضعف دارد، آن وقت ما در خلوت خودمان به فکر فرو می رویم و دچار شک می شویم که نکند آن فرد درست بگوید؟

    چرا اینگونه است؟ چون شناخت من از همسرم بیشتر از پروردگار و آفریننده من هست! اینگونه است که " به یه غوره سردیم می کنه، به یه کشمش گرمیم می کنه "! فردی که شناخت از خالق ندارد، نمی تواند از انجام دستورات او لذت ببرد. ممکن است فردی پنجاه سال عبادت کند بدون شناخت و در آخر خدا بگوید تو اصلا من را نپرستیدی!  چون پرستش من شرایطی دارد و اولین آن "شناخت" است. تو فقط هرکاری دلت خواست کردی مثلا یک عمر فقط سینه زنی کردی! در حالی که به سینه زنی شناخت نمی گفتند! تو رفتی حلیم درست کردی و دیگ حلیم را هم زدی و بعد هم نذری دادی، بدون اینکه خدا را بشناسی..! پروردگار خودش می فرماید اطاعت من از این راهی است که می گویم:  

    قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ 

    (ای پیامبر!) بگو:«این راه من است ، من با بصیرت(شناخت) به سوی خدا دعوت می کنم، و کسانی که از من پیروی کردند (نیز چنین می کند ) و خداوند پاک ومنزه است ، ومن از مشرکان نیستم». سوره يوسف، آیه ۱۰۸