سخنرانی

قضا و قدر از دیدگاه قرآن کریم 2- قضای محتوم و معلق

مبحث توحید
24 قضا و قدر از دیدگاه قرآن کریم 2- قضای محتوم و معلق

قضا و قدر قضای محتوم قضای معلق کن فیکون

مبحث توحید
  • مروری بر مطالب این جلسه:

    اراده خداوند به چه معناست و چگونه است؟/ زمان مخلوق خداوند است/ ایجاد اشیاء تماماً به اراده پروردگار می باشد/ قضای محتوم و معلق/


    در جلسه گذشته بررسی شد که قضا به معنای بلا و یا سرنوشت نیست. وقتی می گوییم خداوند حکم کرده است بر فلان چیز معنای دیگرش این است که خدای تعالی اراده خلق آن موجود را نموده است.

    ❓ حال این اراده به چه معناست و چگونه است؟  

    آیه ۸۲ از سوره یس:

    إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

    جز این نیست که فرمان او، چون چیزی را اراده کند، (این است) که به آن می گوید: «باش» پس می شود.

    پروردگار اراده می کند و این همان بوجود آمدن آن چیز است، بدون اینکه زمانی مابین خواستن و ایجاد شدن باشد.

    زمان مخلوق خداوند است. اراده انسان با پروردگار بسیار متفاوت است زیرا بین اراده ما و ایجاد یا انجام آن چیز زمان وجود دارد، در حالی که برای خدای تعالی اصلا زمان مطرح نیست، مگر اینکه خود خداوند بخواهد کاری را در زمان انجام دهد، مثل خلقت آسمان ها و زمین در ۶ روز (دوره) و...

    از آیه ذکر شده نتیجه گیری می شود که ایجاد اشیاء تماماً به اراده پروردگار می باشد.

    هر چیزی که پروردگار می آفریند، برای آن مسئله "قدر" هم مطرح است، اینکه به چه اندازه باشد، ارتفاع و طول و عرض آن چقدر باشد و... یعنی "قدر" بلافاصله بعد از "قضا(ایجاد)" است. فرضاً اگر قدر نبود و فقط قضا(ایجاد) بود تمام عالم به هم می ریخت! اگر انسان به اندازه ماهی (۳۰۰ تخم) زاد و ولد می کرد، دیگر در روی کره زمین جایی برای انسان باقی نمی ماند! اگر اکسیژن به اندازه آب بود، در طول روز افراد زیادی از بین می رفتند، چرا که نیاز بدن انسان به اکسیژن بیشتر از آب است.

    قضا بر دو قسم است: 1- قضای محتوم (حتمی) 2- قضای معلّق (تعلیقی)

    قضای محتوم (حتمی):

    اموری است که خداوند آن را بصورت تکوینی آفریده است، یعنی یک دستور داده و آن ها از هیچکس دستور نمی گیرند، مانند: حرکت زمین، حرکت ماه و...

    آیا ما می توانیم جلوی حرکت کره زمین را بگیریم؟ خیر، ما حتی به کلیه ها خود هم نمی توانیم دستور دهیم، اما اموری مانند بستن یا باز کردن چشم ها به اختیار ماست و تکوینی نیست.

    مثالی دیگر: پروردگار نیروی جاذبه را به قضای خود آفریده و به قدرش اندازه گرفته که چه ویژگی هایی داشته باشد و ما نمی توانیم در آن دخل و تصرفی ایجاد کنیم.

    قضای معلّق: عبارت از این اموری است که خداوند وجود آن امور را معلق بر وجود دیگری نموده است، یعنی اگر بخواهد که چیزی باشد باید قبلش چیز دیگری هم باشد که آن را اراده کرده است). بطور مثال می خواهیم چوب بسوزد، چوب که به خودی خود نمی سوزد! بلکه باید آن را در آتش قرار دهیم تا بسوزد. بنابراین سوختن چوب معلق شد بر قرار گرفتن در آتش.

    حال کسی می گوید در کنکور قبول نشدم، می گوییم این قضای تعلیقی است، یعنی اگر شما کمی بیشتر می خواندی، قبول می شدی! و اینطور نیست که قضای حتمی خداوند بر قبول نشدن شما در کنکور باشد. یا اینکه کسی در جاده تصادف می کند، این قضا، قضای تعلیقی است، یعنی علتی وجود داشته که این خودرو تصادف کرده است، یا عیب از خودرو و شرکت سازنده خودرو است، یا عیب از جاده است، یا عیب از خودرو مقابل است و … . پس همه تصادفات، بلایا و موارد دیگر علت دارند. حتی زلزله هم به این علت است که نیرو و انرژی در زمین ذخیره می شود و به یکباره می خواهد آزاد شود، لذا زمین لرزه بوجود می آید، و این قضا، قضای تعلیقی است. اینکه زلزله بوجود بیاید، قضای حتمی است، اما اینکه ما ساختمان هایمان را محکم و مقاوم در برابر زلزله نسازیم، جزو قضای تعلیقی می باشد.