محرم
حمام منجاب کجاست؟

گناه احتضار مرگ پند تاریخ


روایات    چهارشنبه 27 تیر 1403

حمام منجاب کجاست؟

مردی از فسّاق در حال احتضار بود، اما هرچه تلقین به گفتن شهادت «لا اله الا الله» می‌کردند، او در عوض این شعر را می‌خواند:

یا رب قائلة یوما و قد تبعت / این الطریق الی حمام منجاب (پروردگارا! روزی که خسته بود، گفت: راه حمام منجاب کجاست؟)

علت اینکه موفق به گفتن کلمه شهادت نمی‌شد، این بود که روزی زنی با وجاهت و پاکدامن برای رفتن به حمام از خانه خارج شد، ولی راه را گم کرد. مقدار زیادی راه پیمود تا خسته گردید و رسید بر در خانه همین مرد. پرسید: حمام منجاب کجاست؟ آن مرد گفت: همینجا حمام منجاب است. همین که زن داخل شد، مرد درب را بر روی او بست. زن فهمید که مرد حیله به کار برده و او را فریفته است. لذا از خود اظهار اشتیاق و تمایل فراوان نسبت به مرد نشان داد و چنان وانمود کرد که مایل به اوست. سپس گفت: خوب است مقداری غذا و عطر برای من تهیه کنی، چون گرسنه و کثیفم، فوری هم برگردی.

مرد به‌واسطه اطمینانی که از گفتار زن پیدا کرده بود و میل و علاقه‌ای که از خود نشان داده بود، توجهی به این نداشت که ممکن است در غیبت او این زن خارج شود. به همین جهت برای خرید به بازار رفت و به محض رفتن او، زن از در بیرون شد و خود را نجات داد.

شیخ بهایی می‌گوید: توجه کن چگونه این گناه او را هنگام مرگ از اقرار به شهادت بازداشت، با اینکه جز وارد کردن آن زن به خانه و خیال زنا کار دیگری نکرده بود و به مقصود هم نائل نشده بود!

📖 منبع: پند تاریخ، ج۲، ص۲۱۶