میلاد پیامبر و امام صادق (ع)

مقالات روایات مذهبی اسلامی و کلیپ

ایثارگری و صبر زنان مسلمان در مصائب صدر اسلام

پس از پایان جنگ احد و بازگشت پیغمبر اسلام(ص) به طرف مدینه، مرد و زن از هر قبیله بر سر راه آمده بودند و بر سلامتی پیامبر(ص) خدای را سپاسگزاری می‌کردند.

از قبیله بنی عبدالاشهل مادر سعد بن معاذ جلوتر از دیگران می‌آمد. در این هنگام عنان اسب پیغمبر(ص) در دست سعد بود. عرض کرد: یا رسول الله! مادر من است که خدمت می‌رسد. حضرت رسول(ص) فرمود: مرحبا بها؛ آفرین بر او.

مادر سعد نزدیک شد. پیغمبر(ص) او را به شهادت فرزندش عمرو بن معاذ تسلیت فرمود. عرض کرد: یا رسول الله! همین که شما را به سلامت مشاهده نمودم، هیچ مصیبت و ناراحتی دیگر بر من اثر نخواهد کرد و دشوار نخواهد بود. (پند تاریخ، ج۶، ص۳۵، به نقل از ناسخ، ج۱، ص۳۸۹)

موکب پیغمبر نزدیک به زنی از انصار رسید که شوهر و پدرش کشته شده بودند. مسلمین او را به شهادت پدر و شوهرش تسلیت دادند. در جواب آنها گفت: پیغمبر(ص) چطور است؟ گفتند: آنطور که خواسته توست. بحمدالله سلامت است. گفت مایلم خودم آن جناب را مشاهده کنم و با این دیدگان او را ببینم.

تقاضا کرد آن جناب را نشانش بدهند. همین که چشمش به پیغمبر(ص) افتاد، گفت: یا رسول الله! با سلامتی شما هر مصیبتی هرچند دشوار باشد، کوچک و آسان است.  (پند تاریخ، ج۶، ص۳۵، به نقل از تاریخ ابن‌اثیر، ج۲، ص۱۰۷)

پند تاریخ ایثار صبر مقاومت

روایات    چهارشنبه 26 شهریور

پند تاریخ-صبر
برای رسیدن به هر آرزو باید صبر و تحمل کرد

مرد قزوینی برای کوبیدن خال پیش دلاکی رفت. از او تقاضا کرد نقشی بر بازویش بکوبد. دلاک پرسید: نقش چه تصویری می‌خواهی؟ جوان گفت: تصویر شیر ژیان. مرد شروع کرد به سوزن زدن. چند سوزن که زد، درد بر جوان روی آورد. نتوانست تحمل نماید. پرسید: از چه جای شیر شروع کرده‌ای؟ دلاک گفت: از دمش. جوان گفت: اینجایش خیلی می‌سوزاند، ممکن نیست شیر دم نداشته باشد؟

شیر بی‌دم باش گو ای شیر ساز / که دلم سستی گرفت از زخم گاز

دلاک عضو دیگری را شروع نمود. دومرتبه سوزش جوان را فرا گرفت. پرسید: این بار از کجای شیر گرفته‌ای؟ پاسخ داد: از گوشش.

گفت تا گوشش نباشد ای همام / گوش را بگذار و کوته کن کلام

جانب دیگر را شروع کرد. این مرتبه جوان ناله‌ای نمود، گفت: از از چه جای شیر سوزن می‌زنی؟ جواب داد: از شکمش.

گفت گو اشکم نباشد شیر را / خود چه اشکم باید این ادبیر را (اشکم: شکم - ادبیر: بخت‌برگشته، بدبخت)

مرد دلاک این بار عصبانی شده از حیرت انگشت به دندان گرفت! گفت: عجب جوان کم‌صبر و بی‌طاقتی هستی! با این بی‌صبری تصویر شیر ژیان هم می‌خواهی بر بازویت نقش کنند؟!

بر زمین زد سوزن آن دم اوستاد / گفت در عالم کسی را این فتاد؟
شیر بی‌دم و سر و اشکم که دید؟ / اینچنین شیری خدا هم نافرید
چون نداری طاقت سوزن زدن / از چنین شیر ژیان پس دم مزن

📖 منبع: پند تاریخ، ج۲، ص۱۶۷ (به نقل از مثنوی مولوی)

پند تاریخ صبر

روایات    چهارشنبه 16 خرداد 1403

انوشیروان و پیر خارکش

گویند روزی انوشیروان از شکار برمی‌گشت. پیرمردی را دید با پای برهنه و جامه‌ای پاره که باری از خار بر پشت نهاده بود و از حرارت آفتاب عرق از سر و رویش جاری بود. در آن حال استخوانی هم به پایش فرو رفت، به‌طوری که خون از آن روان شد. پیر هیچ توجهی نکرد. قدری خاک بر آن جراحت ریخت و لنگان‌لنگان به راه خود ادامه داد.

پند تاریخ سختی صبر

روایات    پنجشنبه 10 خرداد 1403

با عجله روزی خود را حرام کرد!

روزی امیرالمؤمنین(ع) داخل مسجد شد و به شخصی که آنجا ایستاده بود فرمود: استر (قاطر) مرا بگیر و نگه دار تا من برگردم. همین که آن جناب وارد مسجد شد، مرد دهنه قاطر را برداشت و رفت. حضرت پس از پایان دادن کار خود، بیرون آمد در حالی که دو درهم در دست داشت و می‌خواست به عنوان پاداش به آن مرد بدهد، اما دید قاطر ایستاده و دهنه بر سر او نیست! دو درهم را به غلام خود داد تا از بازار دهنه‌ای خریداری کند.

غلام به بازار رفت و دهنه مسروقه را در آن جا ديد و به دو درهم خريد و نزد حضرت برگشت. امیرالمؤمنین(ع) با دیدن آن فرمود: بنده به واسطه عجله و ترک صبر، روزی خود را حرام می‌کند و بیشتر از آنچه مقدر شده به او نخواهد رسید!

📖 منبع: پند تاریخ، ج۲، ص۱۷۴ و ربیع‌الابرار، ج۵، ص۳۳۷

پند تاریخ روزی صبر

روایات    پنجشنبه 23 فروردین 1403