باسمه تعالی
ما بیشتر از شما تاریخ ایران را مطالعه کردهایم. از هر کجای آن میخواهید بپرسید تا پاسخ شما را بدهیم. متاسفانه شما تحقیقهای ضعیفی در این زمینه ارائه کردید لکن یک سوال از شما باید پرسید و آن این است که پیشنهاد شما برای این جنگ و پایان آن چیست؟ اگر آنچه را که شما پیشنهاد کردید و اسرائیل نپذیرفت که نمیپذیرد، به نظر شما چه کار باید کرد؟
باسمه تعالی
در هیچ کجای این خطبه و سخنان دیگر آن حضرت مطلبی که دلالت بر موافقت آن حضرت با جنگ خلیفه دوم باشد وجود ندارد. چند نکته را تذکراً برای شما عرض مینماییم:
1- اینکه هرگاه امام معصوم تحت تابعیت غیر معصوم برای اقدام به کاری قرار نمیگیرد. فلذا امیرالمومنین(ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هیچگاه تحت پرچم کسی به هیچ سرزمینی حمله نکرده و جنگ نکردهاند بلکه جنگهای آنان فقط و فقط با فرماندهی خودشان بوده و تعداد آنها و نوع آن نیز در تاریخ کاملاً مشخص شده است. بنابراین جنگ با ایرانیان توسط آن حضرت و یا امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و حضور آنان در کنار خلیفه دوم حرف بیپایهای است که هیچ گونه سند موثق و صحیحی را به دنبال ندارد.
2- اینکه موعظه کردن و نصیحت کردن امرا، حکما و پادشاهان توسط آن حضرات امری معمولی بوده است و نصیحت کردن خلیفه دوم توسط آن حضرت ارتباطی به موافقت آن حضرت با جنگ ندارد.
3- اینکه وقتی خلیفه دوم اقدام به جنگ نموده است و اسرایی گرفته و بقیه کارهای جنگ را انجام داده و جنگ را به اتمام میرساند، آن حضرت به عنوان امر به معروف و نهی از منکر نیز آنها را مخاطب قرار داده و به آنها سفارشاتی میکنند. این گونه سفارشات هیچگونه دلالتی با موافقت آن حضرت با کار آنها ندارد.
باسمه تعالی
خیر. هر کس که این حرف را میزند بداند که هیچ سند تاریخی و علمی ندارد. حضرت هیچگاه در چنین اموری برای اینها مشاور نبود است.