باسمه تعالی
اولاً قرائت نماز خود را تصحیح کنید تا نماز شما غلط خوانده نشود.
ثانیاً با هر نماز خود یک نماز قضا نیز به جای آورید تا در زمان حیات خود به یاری خداوند متعال بتوانید همه نمازهای قضای خود را خوانده باشید انشاءالله.
ثالثاً در نمازهای قضا فقط واجبات را به جای آورید و از مستحبات خودداری کنید تا از به جا آوردن نمازهای قضا احساس خستگی نکنید.
باسمه تعالی
مطالبی که شما فرموده اید را ما قبول نداریم و چنین صحبتهایی که بین عوام رایج میباشد را منطقی و شرعی نمیدانیم. عوام زیاد حرف میزنند لکن آنچه که در عمل مشاهده میشود اصلاً با سخنان عوام سازگار نیست. بحث اعداد نیز مقداری در ریاضیات صحبت شده است که از نظر علمی مشکلی ندارد اما نه آنچنان که اعوام میگویند.
باسمه تعالی
1- ما این مطلب را در بحث توبه خاص الخاص پاسخ داده ایم (مبحث معاد جلسات 84 و 85 – اینجا ). حتماً آن را استماع کرده و اگر باز هم برای شما اشکالی بود مطرح کنید .
2- اگر ما معرفت واقعی به پروردگارمان پیدا کنیم آنگاه به این مرحله خواهیم رسید که اعمالی که ما انجام میدهیم اگر چه اعمال خوبی باشد اما در آن حد و اندازهای که پروردگار متعال را راضی و خشنود کند و بتواند به عنوان کمالی از کمالات ما محسوب گردد ممکن است نباشد و همه اینها به این است که انسان بداند معبودش چه کسی است و برای عبادت این معبود چه کاری انجام داده است و آیا آن طور که معبود خواسته است او را عبادت کرده یا آن که عبادت عابد نیز بنابر خواستههای دل او بوده است.
باسمهتعالی
نجاسات از نظری بر دو قسم تقسیم میشود. یکی نجاست ظاهری و یکی هم باطنی. نجاست ظاهری مانند بودن خون نجس، بول، غائط و منی بر روی موضعی از بدن یا لباس انسان که این فقط باید با مطهرات پاک شود که پاک کننده ی مواردی که ذکر شد فقط آب میباشد. لکن در جایی که نجاست باطنی است و به عبارتی معنوی است مانند کسی که بدن میتی را لمس کرده و یا غسل جنابت بر او واجب شده است (در این مورد اگر چه موضعی که منی خارج شده باید شسته شده و تطهیر گردد) اما بقیه ماجرا که همانا غسل کردن است دیگر به ظاهر قضیه کار ندارد بلکه آن غسل چه برای مس میت و چه برای جنابت، مسئله ی معنوی قضیه را برطرف میکند چون در اینها جایی از بدن نجس نیست. البته پس از تطهیر ظاهری .
باسمه تعالی
البته تنها سفیدی و سیاهی نیست بلکه سبزه بودن، گندم گون بودن، سرخ بودن و یکی دو رنگ ترکیبی دیگر نیز برای انسانها در قارههای مختلف، آمریکا جنوبی، آمریکای لاتین و آفریقا، شرق آسیا و آسیای میانه و بعضی کشورهای دیگر همگی از آیات خداوند متعال بوده و نشانهای از قدرت نامتناهی او است. حضرت آدم و حوا (ع) نیز رنگی معمولی داشته اند و وجود فرزندان آن حضرت در دهها نسل بعد از ایشان به صورت رنگ های امروزی فقط نشانه قدرت خدای تعالی است نه چیز دیگر. چه بسا پدر و مادر سفیدی با یکدیگر ازدواج کردهاند ولی فرزند آنها سبزه بوده است و حتی در بعضی جاها فرزند آنها سیاه بوده است. اینها همه حاکی از این دارد که مشخصکننده ی این موارد خدای تعالی است .
باسمه تعالی
رجوع کنید به بحث ازدواج (اینجا)، جلسات پنجم الی دهم. در آنجا بطور مفصل مطالب بیان شده است.
باسمهتعالی
قدیمی ها گویند خود گویم و خود خندم، عجب مرد هنرمندم! شما خودتان میگویید و خودتان تصمیم میگیرید و سپس قضاوت میکنید. برادر گرامی، کسانی که در اربعین به کربلا میروند به خاطر تفاخر به قبور نیست. اولاً یک قبر بیشتر مورد نظر نیست پس مسئله تکاثر در اینجا اصلاً مطرح نمیباشد. ثانیاً افرادی که به آنجا میروند برای درک فضیلت روز اربعین و زیارت آن حضرت(ع) میباشد که پاداش بسیار زیادی دارد. شما طبق معمول باز هم معنای تکاثر و تفسیر سوره تکاثر را نفهمیده اید. معنای سوره تکاثر مال افرادی است که به تعداد مردگان خود افتخار میکنند یعنی هر چه بیشتر باشد خود را قدرتمندتر میدانند نه اینکه بر سر یک قبری تعداد زیادی حاضر شوند و زیارت نمایند و شما اشتباهاً تصور کنید این همان تفاخر و تکاثر است .
باسمه تعالی
اگر بنا باشد رهبر در هر کاری دخالت مستقیم داشته باشند دیگر نهادهای اجرایی کشور به چه دردی خواهند خورد؟ مسلماً قانون اساسی برای رهبری وظایفی مشخص و برای نهادهای اجرایی نیز همچنین و هر کس باید در حیطه وظایف خودش عمل نماید. مقام معظم رهبری نیز روششان چنین است که اگر مسئله ای در کشور پیش میآید تا آنجا که به نهادها مربوط میشود آنها وظایف خودشان را انجام دهند و اگر موردی باشد که خودشان باید دخالت کنند حتماً این کار را انجام خواهند داد.
باسمه تعالی
اولاً همانطور که قبلاً هم گفتیم ظاهراً شما آیات قرآن را تقطیع کرده و سپس منظور خود را بیان میکنید. اگر شما مجموع آیات قرآن را تلاوت کرده و سپس تفسیر آن را مطالعه کنید و بعد نتیجهگیری نمایید هیچ گاه چنین نتایج مغرضانه ای را نمیگیرید. در چند جای قرآن کریم خود کتاب الهی، بتها و جمادات را بندگان خطاب کرده است و اتفاقاً روز قیامت از قول همین بت ها بیان کرده است که ما نگفتیم این بندگان ما را بپرستند بلکه آنها خودشان که منظور مشرکین باشند، ما را مورد پرستش قرار دادهاند و ما تقصیری در پرستش شدن نداریم. حال چرا این حرف را میزنند؟، به خاطر اینکه همه موجودات در روز قیامت بعضی به خاطر مکلف بودن و بعضی به خاطر شاهد بودن مورد مؤاخذه قرار میگیرند و از آنها سؤال میشود و بت ها نیز به زبان درآمده و شهادت بر علیه مشرکین میدهند . (سوره مبارکه فرقان آیات 17 الی 19)
ثانیاً مثل اینکه شما خود را به خواب زده و نمیخواهید بیدار شوید و هر چه ما شما را تکان دهیم چون خود را به خواب زده اید دیدار شدنتان محال است ولی ای کاش خواب بودید و با یک تلنگر منطقی بیدار میشدید. شما که ادعای موحد بودن میکنید کاش از آیه 190 سوره اعراف را می خواندید و عجله نمی کردید و میدیدید که ما به شما چه چیزی را گفته ایم. کل آیه مربوط به مشرکان است. یکبار دیگر تفسیر آیه را بخوانید، البته از آیه 190 که منظور بتپرستانی هستند که سنگ و چوب را شریک خدای تعالی قرار دادهاند نه بندگانی مانند انسانها را. البته امروز کسانی در عربستان سعودی در قالب وهابیت قدرتهایی مانند آمریکا و اسرائیل را نه تنها شریک برای خدا بلکه تنها قدرت جهان هستی دانسته و با فقط و فقط از آنها تبعیت کرده و خدا و پیامبر(ص) را رها کردهاند و هم مشرک و هم کافرند. لکن در آیه 194 سوره اعراف با توجه با آیه 190 و همچنین ادامه ای آیات تا آیه 195 منظور کسانی هستند که بتها را شریکان خدای تعالی قرار دادهاند. حال می گویید از کجا معلوم است که این حرف داشت باشد؟ ای کاش آیه 195 را میخواندید. در آنجا میفرماید این چیزهایی که شما شریک برای خدا قرار داده اید آیا پا دارند تا با آنها راه بروند یا چشم دارند که با آنها چیزی ببینند. آیا گوش دارند که با آن چیزی بشنوند و ... ، خوب بنده خدا، اگر منظور از "عباد امثالکم" انسان ها بودن چرا از آنها نفی چشم و گوش و پا میکند در حالی که انسان ها که چشم و گوش و پا دارند.
ثالثاً بالاخره پاسخ ما را ندادید که آیا هر خواندنی شرک است؟ اگر اینطور باشد بزرگترین مشرک خود شما هستید که بارها و بارها مادر و پدر و پسر و همسر و دیگران را خواندهاید و از آنها کمک نیز میخواهید. پس معلوم است که هر خواندنی شرک نیست بلکه خواندنی شرک است که انسان برای مدعو خود (خوانده شده) قدرت استقلالی قائل بوده و این عقیده را داشته باشد که او بدون اذن خداوند میتواند هر کاری را برای او انجام دهد. البته هیچ مسلمان و نیز هیچ شیعه اثنی عشری به چنین چیزی معتقد نبوده و نیست و نخواهد بود بلکه امروز در کره زمین فقط طرفداران ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب به چنین چیزی معتقدند و لحظهای توسل و کمک خواستن آنها از آمریکا و اسرائیل قطع نمیشود و به جای کمک خواستن از خداوند متعال و توسل پیدا کردن به پیامبر رحمت(ص)، دائماً فریاد استغاثه از آمریکا و اسرائیل و انگلیس دارند.
رابعاً ای کاش وهابیت و مولود کثیف آن که امروزه به نام داعش نامیده میشود قبل از تصمیمگیریهای این چنینی و این همه جنایت، بخوبی تدبر در قرآن کریم می کرد و به جای دفاع از اسرائیل و انگلیس و آمریکا و بخشش دلارهای نفتی به آنها از خداوند بزرگ کمک میخواست و روز به روز بجای اضافه کردن بر جهل خود، بر علم و دانش خود می افزود اما متأسفانه وهابیت چشمهای خود را بر وقایع بسته و افکار ابن تیمیه که پدربزرگ داعشیها میباشد را دائماً تکرار کرده و بدون شناخت جنایتکاری مانند محمد بن عبدالوهاب عقاید خرافی و جاهلانه او را دائماً تکرار میکنند. اگر واقعا شما خود را به خواب نزده اید و به معنای واقعی تاکنون در خواب بوده اید، ما حاضریم شما را بیدار کنیم و چشمان شما را به روی حقایق بگشاییم.
برادر عزیز، معنای شرک و معنای توحید آن طور نیست که شما تصور کردهاید بلکه قرآن کریم معنای توحید و شرک را به خوبی معنا کرده است. فقط ما باید وقتی آیات را مطالعه می کنیم، مجموعه آن را مطالعه کرده و به قول معروف صدر و ذیل آیه را از نظر بگذرانیم و سپس قضاوت کنیم وگرنه ما هم مسیر ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را خواهیم رفت و خدای نکرده در طبقات پست آتش به آنها ملحق خواهیم شد. همان طور که قرآن کریم میفرماید " إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ".
باسمه تعالی
1- اینکه احادیث اینچنینی که قید مومن بودن را دارند به ما میفهمانند که شخصیت و مقام مؤمن چقدر مهم است و واقعاً اگر کسی مؤمن باشد و قرآن تلاوت کند و یا کارهای دیگری که در احادیث آمده را انجام دهد پاداش او بسیار زیاد بوده و اگر گناهی نیز مرتکب شده باشد به همان سبب آمرزیده میشود لکن فراموش نکنید که مؤمن بودن کار سادهای نیست.
2- خوب بود مآخذ این حدیث را برای ما میفرستادید تا ما رجوع کرده و می دیدیم که آیا چنین سخنی از آن حضرت(ع) صحیح است یا خیر.
باسمه تعالی
اولاً ما نمیدانیم شغل پدرتان چیست که بگوییم لازم است آن را ترک کنند یا خیر. ثانیاً اگر مثلاً شغل ایشان مأمو زحمتکش شهرداری باشد و یا کارگر سادهای باشند نیاز به تغییر شغل نیست بلکه باید شما فکر خود را عوض کرده و بتوانید بر خواستگاران خود نیز تأثیر گذاشته و آنها را متقاعد کنید که اگر کسی از طریق زحمت و تلاش لقمه نان حلالی را تهیه کند، این انسان بسیار شریف و بزرگوار بوده و ارزش او را فقط خدای تعالی میداند. همه انبیا و ائمه (ع) کارگر بوده و از راه تلاش و کوشش روزی خود را به دست میآوردند. ثالثاً ما برنامه ی ده گانهای در مبحث دعا به اشخاص معرفی کرده ایم. شما اگر آن را به قصد درست شدن کار خود انجام دهید در مدت زمان کوتاهی مشکلاتتان حل خواهد شد انشاءالله.
باسمه تعالی
1- اگر بدانید تربیت کردن یک فرد چه پاداش عظیمی در نزد پروردگار دارد هیچ گاه چنین برخوردهایی نمیکردید. همسر شما غیر از همسر بودن میتواند به عنوان یک شاگرد و یا یک فردی که نیاز به هدایت دارد تحت نظر شما تربیت شود و اگر شما اول خود را تربیت کرده سپس دائماً با اخلاق خوب و مهربانی به او تذکرات لازم را بدهید در مدت کوتاهی ثمره آن را خواهید دید. برای کار خود نیت نمایید و از خداوند کمک بخواهید. مبحث دعا، به خصوص جلسات آخر آن را گوش کرده سپس به تعلیم و آموزش ایشان بپردازید. او را با خود به مکانهای مذهبی برده و در جلسات مشترک مذهبی شرکت نمایید. موسسه میقات میتواند فرصت خوبی برای شما و ایشان باشد.
2- حتماً به مدت زیادی هر روز در منزل و یا در مساجد در مواقع اذان با صدای بلند اذان بگویید و درباره فراموشی خود به سیدیهای مبحث دعا رجوع کرده و آیات و ادعیه ی وارده را یافته و عمل نمایید. به زودی فراموشی شما برطرف خواهد شد.