امام صادق(ع): «از آنجا كه خداوند حكيم و والامرتبه، مرد را قيّم و مراقب زن قرار داده و زن را تابع و جفت او گردانيده، به مرد ريش داد تا عزت و جلالت و هيبت او افزوده شود و به زن نداد تا زيبايى صورت، شادابى، طراوت و ظرافت او كه براى خوشى و زناشویی آنان مناسبتر است، نگاه داشته شود. آيا نمىبينى كه حكيم و تدبيرگر هستى چگونه همه چيز را حكيمانه و پرصواب آفريده و با حكمت و اندازهاى دقيق به قدر نياز و مصلحت مىدهد و مىگيرد؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۸۵، با اندکی تصرف)
مقالات شنبه 9 فروردین
اصولا انسان دوست دارد بهرهمندی خود از رفاه و لذت را به حداکثر ممکن برساند و بهواقع در این مسیر نمیتوان حد و انتهایی برای خواستههای او متصور شد! حال این میل سیریناپذیر اگر با نیاز و محرومیتهایی توام شود، منجر به تلاش و تکاپو میگردد؛ اما اگر این اشتهای بیانتها با احساس بینیازی همراه شود، این موجود ماجراجو به امید کشف هیجانی تازه برای زندگی، دست به طغیان و سرکشی میزند.
این حقیقت بارزی است که خداوند نیز با صراحت تمام در آیات ۷ و ۸ سوره علق به آن اشاره نموده است: كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى؛ حقا كه انسان سركشى مىكند، همينكه خود را بىنياز بپندارد!
از این رو خداوند متعال برای مهار این تمایلات بیانتها، زندگی انسان را با چالشهایی درآمیخته که توضیح آن را در این فراز از فرمایشات امام صادق(ع) به مفضل بن عمر میخوانیم:
«اگر هيچ درد و رنجى به انسان نرسد، چگونه از فساد و فحشا دور ماند؟ در برابر خداى جلوعلا فروتنى ورزد و با مردم مهربان باشد؟ نمىبينى هرگاه كه انسان دچار درد و دشوارى مىگردد خاضع و فروتن مىشود، به سمت خداى جلوعلا مىرود، از او طلب سلامتى مىنمايد و دستش را براى صدقه دادن مىگشايد؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۸۴)
مقالات شنبه 2 فروردین
توقف رشد بدن موجودات، از جمله حقایقی است که علیرغم تاملبرانگیز بودن، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. انسان و سایر موجودات همواره در طول حیات خود در حال تغذیه هستند، اما رشد جثه آنها از جایی به بعد متوقف شده ثابت میماند! این نکته قابلتاملی است که دلیل آن را حضرت صادق(ع)، اینطور به مفضل بن عمر گوشزد میفرمایند:
«اگر تدبير و حكمتى در كار نيست، چرا با اينكه حيوانات دائما تغذيه مىكنند، اما بدن آنها هميشه رشد نمىكند بلكه رشد آنها پايان و حدى دارد و پس از آن مىايستد و از آن حد نمىگذرد؟! حكمت و تدبير اين امر آن است كه بدنهايشان گذشته از بزرگى و كوچكى، مقدارى خاص داشته باشد. در نتيجه رشد مىكند و به مرز كه رسيد رشد آن متوقف مىگردد و بيشتر نمىرود. اما با اين همه، تغذيه ادامه دارد. اگر همواره در حال رشد باشند، بدنها بسيار بزرگ مىشوند و اندازهها از كنترل و حساب خارج مىشود و هيچكدام حدى ندارند كه با آن، شناخته شوند.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۸۴)
مقالات شنبه 25 اسفند
آیا تا به حال به شباهت زیاد موجود بین افراد هر نوع از جانوران دقت کردهاید؟ بهسختی میتوان آنها را از هم تشخیص داد. اما هرگز چنین شباهتی را بین انسانها نمیتوان دید!
مقالات شنبه 18 اسفند
بخش بعدی فرمایشات امام صادق(ع) به مفضل بن عمر، به دو قسمت تقسیم میشود. قسمت اول درباره نیاز آدمی به آب و نان است و قسمت دوم درباره آمیخته با زحمت بودن طبخ و تهیه نان (و دیگر احتیاجات زندگی). لذا ضمن بیان دلیل زحمت بردن تهیه نان، به حقیقت قابلتاملی نیز تصریح میفرمایند که مسئله «آفاتزا بودن بیکاری» است:
«اى مفضّل! بدان كه نان و آب اصل و رأس معاش و زندگى انسان به شمار مىروند. به حكمتها و تدابير نهفته در آنها بنگر. نياز آدمى به آب شديدتر از نيازش به نان است؛ زيرا شكيبايى او بر گرسنگى بيش از صبر او در تشنگى است. اين به خاطر آن است كه بدن انسان به آب بيشتر از نان محتاج است. آدمى براى نوشيدن، شستن خود و لباس [و ظروفش] و سيراب كردن حيوانات و آبيارى مزرعه به آب نيازمند است. به خاطر اين نيازهاى فراوان، آب بهراحتى در دسترس قرار گرفته تا انسان براى خريدن و به دست آوردن آن در دشوارى و رنج فراوان نيفتد.
اما نان جز با رنج و مشقت و تلاش و حركت به دست نمىآيد تا انسان [به كسب حلال مشغول شود و] به خاطر بيكارى و بطالت در سرمستى و فساد غوطهور نگردد. آيا نمىبينى كه طفل را با اينكه به سن آموزش نرسيده است نزد مربى مىگذارند تا از بازى و فسادى كه چه بسا او و خانوادهاش را در امر ناگوارى بيفكند، به دور ماند؟ انسان نيز اين گونه است. اگر مشغول نباشد بر اثر سرمستى و خوشحالى و بيكارى، باعث زيان خود و نزديكانش مىگردد. براى درك اين واقعيت به كسانى بنگر كه در ثروت، رفاه، بىنيازى و خوشى بزرگ شدهاند. و ببين كه كارشان به كجا كشيده مىشود.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۸۲، با اندکی تصرف)
مقالات یکشنبه 12 اسفند
خوردن، پوشیدن، مداوای بیماری و... منافعی هستند که انسان در پی آنهاست، اما این بهرهمندیها همواره در گروی زحمت و تلاشاند و بیزحمت نمیتوان به آنها دست یافت. علت این حقیقت را امام صادق(ع) اینطور زیبا و ساده به مفضل بن عمر توضیح دادهاند:
«اى مفضّل! از آفرينش و آمادهسازى حكيمانه و مدبرانه اشيا براى رفع نياز انسان درس عبرت بگير. براى او غلّات و حبوبات آفريده شده است. در نتيجه بايد آنها را آرد كند، آرد را خمير گرداند و با آن نان و غذا بپزد. براى پوشاكش پشم آفريده شده و او بايد آن را بزند، بريسد و ببافد. براى او درخت آفريده شده و او بايد آن را در زمين بكارد، آب دهد و به آن برسد و از آن بهره گيرد. داروها براى درمانش پديد آمده و او بايد آنها را [از زمين] برگيرد، با مواد ديگر آميخته نمايد و داروى شفا بخش بسازد. ديگر اشيا نيز همينگونه آفريده شده است.
بنگر كه چگونه تمام نيازهاى ضرورى انسان آفريده شده، ولى انسان بايد براى دسترسى به آنها قدرى تلاش و حركت كند [تا بركت يابد]. اين به سود و صلاح اوست؛ زيرا اگر اين اشيا بدون هيچ كار و تلاش و حركتى نيازهاى او را بر مىداشتند، همواره در وادى سرمستى و طغيان سقوط مىكرد و چه بسا دست به اعمالى مىزد كه خود را نيز هلاك كند. اگر تمام نيازهاى انسان آماده و كافى بود، براى او زندگى هيچ مزه و لذتى نداشت و گوارا نبود. چنان كه مىبينى اگر كسى چند صباحى نزد عدهاى مهمان باشد و آنان غذا، نوشيدنى و ديگر نيازهايش را برطرف كنند، هر آينه از بيكارى آزرده مىشود و با خود منازعه و ناسازگارى مىكند كه بايد به كارى مشغول گردد. حال اگر انسان در تمام عمر براى تحصيل مايحتاج خود به هيچ تلاش و حركتى نياز نداشته باشد، كار به مراتب دشوارتر و ناگوارتر مىگردد.
پس حكمتى عظيم و تدبيرى سترگ در اين است كه نيازهاى انسان با حركت و قدرى تلاش به دست آيند تا از سويى بيكارى او را در دشوارى نيفكند و از سوى ديگر نتواند كه در پى چيزى باشد كه به او نمىرسد و يا اگر برسد به سود او نباشد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۸۱)
مقالات شنبه 4 اسفند
امام صادق(ع) در فراز دیگر فرمایشات خودبه مفضل بن عمر میفرمایند: «اى مفضّل! در اين اشيا و موجودات در عالم كه رافع نياز انسان هستند انديشه كن. خاك براى ساختن بنا، آهن براى استفاده در صنعت، چوب براى ساختن كشتى و جز آن، سنگ براى آسياب و جز آن، مس براى ساخت ظروف، طلا و نقره براى معامله و ذخيرهسازى ثروت، حبوبات براى غذا، ميوهها براى استفاده و لذت، گوشت براى خوردن، بوى خوش براى تلذذ، داروها براى بهداشت و درمان، حيوانات و چهارپايان براى حمل بار، هيزم براى سوزاندن، خاكستر براى ساروج (نوعی مصالح ساختمانی) ساختن و رمل (ریگ) براى فرش زمين آفريده شد.
راستى مگر انسان مىتواند اين همه و جز آن را در شماره آورد؟! آيا اگر كسى وارد يك خانه شود و تمام اشياى مورد نياز مردم را در آنجا بيابد، مىپندارد كه اين آفرينش [و هماهنگى و گردآورى] بىهدف و خود به خود باشد؟ چگونه كسى به خود اجازه مىدهد كه اين همه تدبير عالم و اشياى مهيا و هماهنگ را كار طبيعت بداند؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۸۰)
آری، واقعا خالق زمینآفرین، آن را مخزنی غنی و بزرگ از انواع امکانات نموده است! اما عظمت و ارزش امکانات موجود در آن را زمانی بهتر میفهمیم که توجه کنیم این کره خاکی بعد از اینهمه زمان که از پیدایشش میگذرد، هنوز که هنوز است از برآوردن احتیاجات انسان امروز عاجز نیست و مایحتاج لازم برای تولید پیشرفتهترین تجهیزات را نیز در خود دارد! بهنحوی که اینهمه سازه امروزی از جمله کامپیوتر، تجهیزات پزشکی، فضاپیما و بسیاری موارد دیگر، همه با امکانات موجود در همین زمین ساخته شدهاند، نه سیارات و کرات دیگر! و این مصداق کامل همان خانهای است که امام صادق(ع) به آن اشاره فرمود.
مقالات شنبه 27 بهمن
همانطور که هفته قبل از بیانات امام صادق(ع) آموختیم، اگر انسان به طول عمر و بقاى خود اطمينان داشته باشد، در درياى لذات و معاصى غرق مىگردد و به اين اميد آن كه در پايان عمر توبه خواهد نمود، همواره در رسيدن به شهوات خواهد کوشید. از این رو خداوند هم این اطمینان خاطر را به کسی نداده و هیچکس هیچگاه خود را از مرگ ایمن نمیبیند.
مقالات یکشنبه 14 بهمن
از این رو اگر انسان به قول معروف فقط «در جوانی جوانی کند» و برای آینده مادی و معنوی خود برنامه و تلاشی نداشته باشد، طبیعی است که نتواند با خاطری آسوده به آینده امیدوار باشد. خطری که امام صادق(ع) اینطور درباره آن هشدار میدهند:
مقالات شنبه 6 بهمن
اطلاع از هر دانشی به حال انسان سودمند نیست. اولا دانستن پارهای از اطلاعات، اصولا به درد انسان نمیخورد. ثانیا بعضی اطلاعات هستند که دانستن آنها جز رنج و آزار، آوردهای برای انسان به همراه نخواهد داشت. لذا بیخبر بودن از آنها بهخودی خود یک نعمت محسوب میشود. از جمله این موارد، «تاریخ مرگ انسان» است!
اگرچه همه ما میدانیم که روزی خواهیم مرد، اما بیخبر بودن ما از تاریخ وقوع این اتفاق، باعث میشود کمتر به آن فکر کنیم، یا حتی گاهی فراموشش کنیم! به همین جهت با امید به بقای بلندمدت خود سر کار میرویم، درس میخوانیم، ازدواج میکنیم، صاحب فرزند میشویم و... تا بتوانیم در ادامه مسیر عمر و زندگی، آینده هرچه بهتری برای خود بسازیم. این در حالی است که اگر بدانیم چند روز یا ماه یا سال تا مرگ فاصله داریم، احساس ناامیدی و نیستی ما را از بسیاری از این امور منصرف خواهد نمود. اگر انسان از تاریخ مرگ خود آگاهی داشت، بیشک رخوت و سستی عجیبی در جامعه حکمفرما میشد و کمتر کسی با علم به موعد هجرت خود، برای بقا میکوشید.
از این رو امام صادق(ع)، این بیاطلاعی ارزشمند را اینطور مورد توجه قرار میدهند: «اينك اى مفضّل! در عدم آگاهى انسان به مدت عمرش انديشه كن. اگر او به عمر كوتاهش پى مىبرد، هيچ لذتى نمىبرد و با علم به مرگ و انتظار آن، زندگى براى او گوارا و شيرين نبود. چنين كسى همانند شخصى است كه مالش نابود شده و يا در شرف نابودى است و احساس فقر و نابودى مال، او را هراسناك كرده. حال آنكه آثار و عواقب ناگوار شناخت پايان عمر به مراتب از آثار نابودى مال بزرگتر و دشوارتر است؛ زيرا كمبود مال جبرانشدنى است و اين امر باعث آرامش نسبى شخص مىگردد. ولى كسى كه به پايانپذيرى عمر يقين و باور داشته باشد، اگر چه عمرش طولانى شود، هيچ اميدى ندارد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۷)
مقالات یکشنبه 30 دی
در این فراز از فرمایش امام صادق(ع) به مفضل بن عمر، حضرت به دانشهای مفیدی که خداوند متعال به انسان اعطا نموده اشاره میفرماید. حضرت این دانشها را به دو دسته اخروی و دنیایی تقسیم مینماید. دانشهای اخروی دانشهایی هستند که به سعادت بشر در سرای آخرت کمک میکنند (که از جمله آنها فطرت حقجو است) و دانشهای دنیوی هم به سعادت در حیات دنیوی:
«اى مفضل! بينديش كه خداوند جلوعلا چه دانشى را به آدمى آموخت و عطا نمود و كدام را به او نداد؟ دانش دين و دنيا را به او ارزانى داشت. در باره دانش دينى، با نشانهها و براهينى كه در ميان آفرينش نهفته شده، معرفت و شناخت آفرينشگر را و شناخت واجباتى چون، رعايت عدالت در ميان مردم، نيكى و احسان به پدر و مادر، اداى امانت، كمك به برادران دينى و... را به او عطا كرد. اين امور همه باعث مىگردند كه انسان مخالف و موافق در سرشت خود را بشناسد و در فطرتش به آن اقرار و اعتراف نمايد.
همچنين دانش دنيا را نيز به او هديه نمود. از جمله اين نوع دانش مىتوان به دانش زراعت و درختكارى، دانش استفاده از زمين، نگاهدارى از گوسفندان و چهارپايان ديگر، جارى كردن و اخراج آبها از دل زمين بر روى آن، شناخت داروهاى شفا بخش بيماریهاى گوناگون، شناخت و بهرهگيرى از معادن مختلف كه از آنها جواهر استخراج مىشود، سوار شدن بر كشتیها، فرورفتن در دل آب، انواع چارهها در شكار حيوانات وحشى، پرندگان و ماهيان، به كارگيرى صنعتها و تجارت و بازرگانى و كسب اشاره كرد. بىشك اگر بخواهيم دانشهاى مفيد دنيوى ديگر را كه به سود انسان است برشماريم، از شماره بيرون است و شرح آنها به درازا مىكشد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۶)
مقالات شنبه 22 دی
تمام آنچه که امروز از گذشته بشر به جا مانده است، یا شامل اشیاء و اماکن است یا دستنوشتهها. اگرچه اشیاء و ابنیه میتوانند دیدی بهخصوص درباره انسانهای گذشته به ما بدهند، اما مسلما چیزی که گویای تفکرات و دستاوردهای علمی پیشینیان است، تنها دستنوشتههای به جا مانده از آنهاست. به عبارتی، نوشتن تنها پل ارتباط انسان امروز با گذشتگان است و جملات آنها تنها از همین طریق به دست ما رسیده است. زیرا در گذشته نه امکان ضبط صوت وجود داشته و نه ثبت تصویر.
از این رو امام صادق(ع) توانایی خدادادی انسان در نوشتن را اینطور به مفضل بن عمر گوشزد مینمایند: «با نوشتن، اخبار گذشتگان براى حاضران و اخبار حاضران براى آيندگان حفظ و منتقل مىشود. با نوشتن، دانشها و علوم و آداب مختلف در قالب نوشتهها و كتابها جاودان و ماندگار مىمانند. با نوشتن، حساب و كتاب و روابط بين انسانها در معاملات ثبت مىشود.
اگر نوشتن نبود، اخبار و حوادث روزگاران نابود و منقطع مىگشت، خبرى از غايبان به ميهنشان نمىرسيد، دانشها مندرس و محو مىشد، آداب [و فرهنگها] از ميان مىرفت، در كار، زندگى و معاملات مردم نارسايى و دشوارى پديد مىآمد. مردم نمىتوانستند كه براى حفظ دين و عمل به شريعت به احكام نوشته شده و روايات نقل شده كه آنها را نمىدانند بنگرند.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۴)
مقالات شنبه 8 دی 1403
حیا خصلتی ارزندهای است که برخورداری از آن میتواند بازدارنده از زشتیها و وادار کننده به خوبیها باشد. حیا پردهای است که اگر دریده شود، میتواند چهره دیگری از هر انسان را به نمایش بگذارد! چهرهای منفی و گاهی خطرناک! ادب و احترام، اجتناب از ارتکاب علنی معاصی و بسیاری دیگر از سکنات یک انسان، عموما ناشی از حیای اوست. انسان بیحیا ابایی از هیچ کاری ندارد و همین کافی است تا به پست و فرومایهترین چهره جامعه تبدیل شود.
امام صادق(ع) در خصوص حیا به مفضل بن عمر چنین میفرمایند: «اى مفضّل! در آنچه كه خداوند جليلالقدر و عظيمالغناء در ميان آفريدگان تنها انسان را به آن آراست بنگر. مقصودم «حيا» ست. اگر حيا نبود انسان هيچگاه ميهمان نمىپذيرفت، به وعده وفا نمىكرد، نيازها [ى مردم] را برآورده نمىساخت، از نيكیها بر حذر بود و بدیها را مرتكب مىشد.
بسيارى از امور لازم و واجب نيز به خاطر حيا انجام مىشود. بسيارى از مردم هستند كه اگر حيا نمىكردند و شرمگين نمىشدند، حقوق والدين را رعايت نمىنمودند، صله هيچ رحمى نمىكردند، هيچ امانتى را بهدرستى باز پس نمىدادند و از معاصی بر حذر نبودند. نمىنگرى چسان تمام ويژگیهايى كه انسان به آنها نياز دارد و سود و مصلحت و كمال او در آنهاست، در او گرد آمده است؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۴، با اندکی تصرف)
مقالات یکشنبه 2 دی 1403
مصیبتها، اشتباهات، تصمیمات غلط و دیگر وقایع تلخ زندگی، همه و همه لحظات ناخوشایند زندگی انسان را تشکیل میدهند و هر یک به میزانی قادرند اوقات انسان را تلخ نمایند. اگرچه انسان عاقل همواره از خطاهای گذشته درس و عبرت میگیرد، اما بهخاطر آوردن دائمی ناکامیها، شکستها و همچنین حوادث ناخواستهای که انسان در وقوع آنها دخالتی نداشته نیز سودی به حال انسان ندارد. مرور دائمی روزهای تلخ زندگی، گذشته را تغییر نمیدهد و جز حسرت و افسوس نیز آوردهای نخواهد داشت.
از این رو خداوند مهربان و حکیم نیز برای آنکه بندگان پرخطایش هر روزشان را با افسوس دیروز شروع نکنند و ادامه زندگی را با حسرت گذشته تباه نسازند، با نعمت بزرگی به نام «فراموشی» به داد آنها رسیده و نجاتشان داده است.
امام صادق(ع) درباره این نعمت که اتفاقا نقطه مقابل نعمت «حافظه» محسوب میشود، چنین میفرماید: «بنگر كه چگونه تنها يكى از اين ويژگيهاى فراوان باطنى اين گونه مهم است [كه اگر وجود نداشته باشد اين همه نارسايى در كار انسان پديد مىآيد! با اينكه نعمت حافظه تنها يكى از آن همه نعمت است]. بدان كه نعمت فراموشى بسيار بزرگتر از نعمت حافظه و يادآورى است. اگر [نعمت] فراموشى نبود، هيچ كس مصيبت و سختى خود را فراموش نمىكرد. حسرتش پايان نمىيافت. كينهاش تمام نمىگشت. با ياد داشتن [و عدم فراموشى] آفات دنيا، هيچگاه از آن بهره نمىجست. اميدى به فراموشى و غفلت سلطان [و حاكمى كه دشمن اوست] و رهايى از حسد رشكبران نداشت. آيا نمىبينى كه چگونه دو نيروى حافظه و فراموشى كه ضدّ يك ديگرند، هر كدام براى مصلحتى خاص در نهاد آدمى نهفته شده است؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۳)
مقالات شنبه 24 آذر 1403
امام صادق(ع) در بخش دیگر فرمایشات خود به مفضل بن عمر، به نعمت ارزشمند حافظه اشاره مینمایند و فواید و آثار این موهبت بزرگ الهی را اینطور یادآور میشوند: «اى مفضّل! درباره نيروى انديشه، خيال، عقل، حافظه و ديگر قواى درونى و باطنى انديشه كن. هيچ مىدانى كه اگر در ميان اين نيروهاى روانى فقط حافظه [وجود نداشت و يا] ناقص بود انسان چه حالتى پيدا مىكرد؟ آيا مىدانى اگر سود و زيان، داد و ستد، ديدهها و شنيدهها، چيزى كه گفته و آنچه بدو گفتهاند و مفيد و مضر را نمىدانست و به ياد نمىآورد و شخصى را كه به او نيكى كرده و يا بدى نموده فراموش مىكرد، چه خلل و نارساييهایی در زندگى معيشتى و تجربهاى او پديد مىآمد؟
اگر چنين بود هر قدر كه از راهى مىرفت آن را فرا نمىگرفت، اگر تمام عمرش را بر روى حفظ و فراگيرى درس مىنهاد هيچگاه آن را نمىآموخت، نه دينى مىتوانست برگزيند و نه از تجربهاى سود برد و نه از گذشتهاى درس عبرت بگيرد. در حقيقت از انسانيت خارج مىشد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۲)
مقالات شنبه 17 آذر 1403
اگر نيروى جاذبه نبود، انسان چگونه در انديشه چارهجويى غذا كه ايستادگى بدن به آن است، مىافتاد؟ اگر نيروى نگاهدارنده و ماسكه غذا نبود، چگونه غذا در درون مىايستاد تا معده آن را هضم كند؟
مقالات سهشنبه 13 آذر 1403
انسان چنان آفریده شده که برای ادامه زندگی نیاز به خوردن و استراحت داشته باشد و برای تداوم نسل هم نیاز به ازدواج. اما اگر خداوند برای برطرف کردن این سه نیاز انگیزهای در انسان قرار نمیداد، احتمالا کمتر کسی از آنها استقبال مینمود. به همین دلیل خداوند متعال برای هر یک از آنها محرکهایی درونی قرار داده که انسان را برای پذیرش آنها ملزم و حتی مشتاق میکند!
مقالات یکشنبه 4 آذر 1403
از دیگر الطاف خداوند متعال به بشر، ترشح دائمی بزاغ دهان است. موهبتی که امام صادق(ع) اینطور از آن یاد میکنند: «درباره آب دهان و مصالح آن بينديش. خداى جلّ و علا چنان تدبير نمود كه اين آب همواره به سوى دهان سرازير باشد تا كام و گلو را تر نگاه دارد و خشك نشوند. اگر اين جايها نامرطوب بمانند، هر آينه آدمى هلاك مىشود! زيرا آبى در دهان نمىماند كه انسان با آن آب، غذاى خشك را نرم گرداند و فرو برد [بسيار ديده شده كه غذايى، خشك آدمى را هلاك كرده است]. بدان كه اين رطوبت در حكم مركب راهوار غذاست [و آن را به معده مىرساند]. نيز اين ترى به صفرا [و يا سودا] مىرسد و اين كاملا به سود انسان است و اگر صفرا خشك شود آدمى در هلاكت مىافتد.»
(شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۶۸)
مقالات یکشنبه 27 آبان 1403
مو و ناخنها فواید متعددی برای بدن دارند. استحکام سر انگشتان، زیبایی و همچنین عایق کردن سر از سرما و آفتاب، از جمله فواید آشکار این دو عضو ارزشمند است. اما نکته قابلتوجه در این بین، این است که خداوند حکیم این دو عضو را که به دلیل رشد دائمی، نیاز همیشگی به کوتاه کردن دارند، فاقد جریان خون و عصب آفریده است!
یک لحظه تصور کنید، اگر مو و ناخن مثل سایر اعضای بدن دارای عصب بودند یا خون در آنها جریان داشت، کوتاه کردن آنها چه دردسر بزرگی میشد! هر بار برای یک ناخنگرفتن ساده یا اصلاح موی سر و صورت، باید آمپول بیحسی میزدیم و پانسمان میکردیم!! اما خداوند متعال آنها را چنان آفریده که اگرچه عضوی از بدن یک موجود زندهاند، اما مانند اشیای بیجان کاملا بدون حساند و انسان قادر است آنها کوتاه کند، گویی نخی آویزان از پیراهنش را میکند!
این لطف بزرگ، تنها یکی از نعمات پرشمار خدای مهربان است که شاید بسیاری از ما تا کنون به آن فکر نکرده بودیم. اما در دیدگان ژرفنگر امام صادق(ع)، این موضوع از قلم نیفتاده و توجه به آن را اینطور به مفضل بن عمر گوشزد نمودهاند:
«باز تأمل كن در اينكه خداوند با حسن تدبير و حكمت، مو و ناخن را آفريد. از آنجا كه اين دو رشد مىكنند و بلند مىشوند و بايد كوتاه گردند، حس ندارند تا انسان به هنگام گرفتن آنها احساس درد نكند. اگر انسان از گرفتن مو و ناخن درد مىكشيد، ميان دو محذور قرار مىگرفت: يا اينكه هر دو را رها مىكرد تا دراز شوند و يا اينكه با دشوارى و تحمل درد، آنها را كوتاه مىكرد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۶۶)
مقالات شنبه 12 آبان 1403
امام صادق(ع): «مفضّل! قدرى درباره دندانها بينديش. برخى تيزاند تا غذا را قطع كنند و ببرند و برخى پهناند تا غذا را بسايند و خرد گردانند. خداوند هر دو نوع را به انسان داد، زيرا به هر دو نياز است.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۶۶)
انطباق دندانهای انسان با نوع غذایی که میخورد، اگرچه ممکن است ساده بهنظر برسد، اما خود یکی دیگر از موارد پرشماری است که تصادفی نبودن پیدایش هستی را تایید میکند. زیرا ساختاری اینچنین در دندان گوشتخواران و گیاهخواران که غذای دائمیشان از نامشان پیداست، مشاهده نمیشود.
البته تفاوت ساختاری گوشتخواران و گیاهخواران همینجا به پایان نمیرسد، زیرا اصولا در بدن آنها نه میلی برای غذاهای ناسازگار وجود دارد، و نه دستگاه گوارش آنها پذیرای غذاهای بیگانه است. لذا خداوند متعال اعضا و جوارح لازم برای بلع و هضم غذای مخصوص هر یک از این موجودات را به آنها عنایت نموده تا در فرآیند تغذیه و گوارش خود دچار اختلال و عیب نشوند.
اما در این بین، انسان که تمایل و قدرت گوارشش هر دو نوع غذا یعنی گوشت و گیاه را شامل میشود، تمام جوارح لازم برای تغذیه را به خواست خدای توانا دارا شده است که از جمله این ملزومات، دندانهای خاص اوست.
مقالات یکشنبه 29 مهر 1403