امام صادق(ع) فرمود: هرگاه يكی از شما حاجتى خواهد، پس ابتدا پروردگار را ستايش كند و او را مدح گويد، زيرا چون مردى از سلطان حاجتى خواهد، بهترين سخنى كه توانایى آن را دارد براى او آماده سازد (با سخنان آراسته با او سخن میگوید).
پـس چـون حاجتى خـواستى، خداى عزیز و جبار را تمجيد كن و او را مدح گو و ستايش كن. اینطور: «يَا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَى وَ يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ يَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ يَا مَنْ لَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً يَا مَنْ يَفْعَلُ ما يَشاءُ وَ يَحْكُمُ ما يُرِيدُ وَ يَقْضِي مَا أَحَبَّ يَا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ يَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ يَا سَمِيعُ يَا بَصِيرُ».
و از نـامهاى خداى عزوجل بسيار بگو، زيرا نامهاى خدا بسيار است. و صلوات فرست بر محمد(ص) و آلش، بگو: «اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ مَا أَكُفُّ بِهِ وَجْهِي وَ أُؤَدِّي بِهِ عَنْ أَمَانَتِي وَ أَصِلُ بِهِ رَحِمِي وَ يَكُونُ عَوْناً لِي فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ؛ پروردگارا از روزی حلال بر من توسعه بده به مقداری که آبرویم حفظ شود و بهوسیله آن امانتی را که به من سپردهای حقش را ادا کنم و صلهرحم انجام دهم و آن مال مرا کمک کند برای انجام حج و عمره».
و فرمود: مردى وارد مسجد شد و دو ركعت نماز خواند و از خداى عزوجل حاجت خواست. رسول خدا(ص) فرمود: اين بنده نسبت به درخواست از پروردگارش شتاب كرد. مردى ديگر آمد و دو ركعت نماز خواند سپس خداى عزوجل را ثنا گفت و بر پيغمبر و آلش صلوات فرستاد. پس رسول خدا(ص) فرمود: (اكنون ) درخواست كن كه به تو داده شود.
📖 منبع: اصول کافی، ج۲، ص۴۸۵
روایات چهارشنبه 22 مرداد
امام صادق(ع) در پایان یکی از فرمایشات خود نقل میکنند: حضرت عیسی بن مریم(ع) از کنار دریا میگذشت. قرص نانی از خوراک خود را در دریا انداخت. یکی از حواریین عرض کرد: این کار را برای چه کردید با اینکه قرص نان غذای شما بود؟ فرمود: انداختم تا نصیب یکی از حیوانات دریا شود. در پیش خداوند این عمل پاداشی بزرگ دارد.
📖 منبع: فروع کافی، ج۴، ص۹
روایات چهارشنبه 15 مرداد
امام صادق(ع) فرمود: از جمله عبادت و پرستش، ترس زیاد از خداوند است. خداوند میفرماید: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ همانا از میان بندگان، دانشمندان از خدا ترس دارند (فاطر/۲۸)». نیز در آیه دیگر میفرماید: «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ؛ از مردم نهراسید، از من ترس داشته باشید (مائده/۴۴)». و در آیه دیگر میفرماید «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً؛ هر که از خدا پرهیز داشته باشد و بترسد، خداوند برایش راه نجاتی قرار میدهد (طلاق/۲)».
راوی گوید: حضرت صادق(ع) فرمود: دوست داشتن جاه و ریاست و علاقه به اینکه مردم او را ستایش کنند و مشهور شود، در قلب مردی که از خدا بترسد و پارسا باشد جمع نمیشود.
📖 منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۲۲۷ و کافی، ج۲، ص۶۹
روایات چهارشنبه 8 مرداد
روزی شیطان برای حضرت یحیی(ع) آشکار شد و گفت: میخواهم تو را نصیحت کنم. حضرت یحیی(ع) گفت: من به نصیحت تو تمایل ندارم، ولی از وضع و طبقات مردم مرا اطلاعی بده. شیطان گفت: بنیآدم از نظر ما به سه دسته تقسیم میشوند:
۱- عدهای که مانند شما معصومند، چون از آنها مأیوسیم، از دستشان راحتیم و میدانیم نیرنگ و حیلههای ما در آنها تاثیر نمیکند.
۲- دستهای هم برعکس، در نزد ما شبیه توپی هستند که در دست بچههای شما است. به هر طرف بخواهیم آنها را میبریم و کاملا در اختیار ما هستند.
۳- طایفه سوم برای ما رنج و ناراحتی بیشتری از هر دو دسته قبل دارند. یکی از ایشان را در نظر میگیریم، تلاش زیادی میکنیم تا او را فریب دهیم، همینکه فریب خورد و قدمی به میل ما برداشت، یک مرتبه متذکر میشود و از کرده خود پشیمان میگردد. رو به توبه و استغفار میآورد و هرچه رنج برای او کشیدهایم از بین میبرد!
باز برای مرتبه دوم درصدد اغوا و گمراهی او بر میآییم. این بار نیز پس از موفقیت برای به گناه کشیدن او، فورا متوجه شده و توبه میکند! نه از او مأیوسیم و نه میتوانیم مراد خود را از چنین شخصی بگیریم. پیوسته برای این دسته در رنجیم!
منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۲۴۰، به نقل از خزائن نراقی، ص۳۶۸
روایات چهارشنبه 1 مرداد
در یکی از جنگها، امیرالمؤمنین(ع) با مردی مشرک در حال مبارزه بود. آن مرد عرض کرد: یا علی! شمشیرت را به من ببخش. آن جناب شمشیر را به سویش انداخت. حریف عرض کرد: از تو ای پسر ابیطالب در شگفتم که در چنین موقعیتی شمشیرت را به دشمن میدهی! فرمود: تو دست تقاضا دراز کردی. رد کردن سؤال و درخواست، از شیوه کرم دور است. مرد کافر از اسب پیاده شده گفت: هذه سیرت اهل الدین؛ این روش اهل دیانت است. پای مبارک آن جناب را بوسیده ایمان آورد.
📖 پند تاریخ، ج۴، ص۵۱، به نقل از سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۳
توجه: این رفتار امیرالمؤمنین(ع) حاکی از منش بزرگوارانه آن حضرت است. با این حال آن حضرت چون میداند اولا آن فرد حتی با شمشیر حریف حضرت نخواهد شد و ثانیا حضرت میداند او اشتباها در جبهه باطل قرار گرفته و با این رفتار امام هدایت خواهد شد (و حضرت از این پیشامد خبر قطعی و لوح محفوظی دارد)، دست به این کار زده است، نه آنکه حضرت در میدان جنگ، خود را بیمحابا در معرض هلاکت قرار داده باشد.
روایات چهارشنبه 25 تیر
از حضرت باقر(ع) نقل شده هنگامی که پدرش حضرت علی بن الحسین(ع) را غسل میداد، اطرافیان متوجه پینهای که بر روی زانوان و پاهای مبارک آن جناب بسته شده بود، گردیدند. در این موقع چشم آنها به شانه حضرت زینالعابدین(ع) افتاد که یک قسمت از شانه آن بزرگوار نیز مانند زانویش پینه بسته!
عرض کردند: آثاری که در پا و زانوان حضرت دیده میشود معلوم است بهواسطه سجدههای طولانی پیدا شده، اما این قسمت از شانه چرا پینه بسته؟ حضرت باقر(ع) فرمود: اگر بعد از حیات ایشان نبود علتش را نمیگفتم. روزی نمیگذشت مگر اینکه به اندازهای که ممکنش بود از یک نفر تا بیشتر بینوایان را سیر میکرد. شب که میشد آنچه از خوراک خانوادهاش زیاد میآمد در انبانی جای میداد. هنگامی که دیدهها به خواب رفته بود، از منزل خارج میشد به در خانه عدهای تنگدست که از ترس آبرو سوال (درخواست کمک) نمیکردند میرفت. محتوای انبان را بین آنها تقسیم میکرد، به طوری که متوجه نمیشدند آورنده طعام کیست! هیچ یک از افراد خانواده آن جناب نیز بر این کار اطلاع نداشتند. من متوجه شده بودم. هدفش این بود که به پاداش صدقهٔ پنهانی و با دست خود نائل شود.
پیوسته میفرمود: نهان صدقه دادن خشم پروردگار را فرو مینشاند، چنانچه آب آتش را خاموش میکند. هر یک از شما با دست راست صدقه داد، طوری بدهد که دست چپش متوجه نشود (کنایه از اینکه آنقدر صدقه دادن را پنهان نماید که هیچکس اطلاع پیدا نکند).
📖 پند تاریخ، ج۴، ص۱۳۳ و سفینةالبحار، ج۵، ص۸۳
روایات چهارشنبه 18 تیر
امام صادق(ع) به یکی از حاضرین مجلس خود فرمود: تو را آگاه نکنم از چیزی که باعث نزدیکی به خدا و بهشت میشود و از آتش جهنم دور میکند؟ عرض کرد: بفرمایید. فرمود: سخاوت را پیشه کن، زیرا خداوند دستهای از مردم را به رحمت خود خلق نمود تا ایشان را مورد مغفرت و رحمت خویش قرار دهد. چنین اشخاصی را اهل احسان و منبع نیکی قرار داده. اینها مقصد و مقصود مردمند. در احتیاجات خود به ایشان روی میآورند تا آنها را زنده کنند. همانطور که باران زمین تشنه آب ندیده را زنده میکند. این دسته از مومنین ایمن و آسوده هستند در روز قیامت.
📖 منبع: فروع کافی، ج۴، ص۴۱
روایات پنجشنبه 12 تیر
خواستم وضع خود را برایتان شرح دهم. وقتی ما شرفیاب خدمت شما میشویم، هنوز خارج نشدهایم قلبمان صفایی پیدا میکند و دنیا را فراموش مینماییم. ثروت مردم در نظرمان ساده و بیارزش جلوه میکند. همینکه از خدمت شما دور میشویم و در اجتماع با تجار و مردم تماس میگیریم، باز به دنیا علاقه پیدا میکنیم. امام در جوابش فرمود:
روایات چهارشنبه 4 تیر
روزی امام موسی بن جعفر(ع) در بغداد از کنار منزل بشر عبور میکرد. صدای ساز و نواز از داخل منزل به گوش میرسید. در این موقع کنیز بشر برای ریختن خاکروبه از خانه خارج شد. آن حضرت فرمود: کنیز! صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ جواب داد: حر و آزاد است. موسی بن جعفر(ع) فرمود: راست میگویی، اگر بنده میبود از مولای خود ترس داشت.
کنیز وارد منزل شد. بشر بر سر سفره شراب نشسته بود. علت تاخیر کردن او را پرسید. جواب داد: شخصی رد میشد. از من سوال کرد صاحب این خانه عبد است یا حر؟ پاسخ دادم حر است. گفت آری اگر بنده بود از آقای خود میترسید. این سخن چنان در قلب بشر تاثیر کرد که سر از پا نشناخت و با پای برهنه از منزل خارج شد و خود را به موسی بن جعفر(ع) رسانید.
به دست آن حضرت توبه کرد و از گذشته خود پوزش خواست و با چشم گریان بازگشت. از آن روز اعمال زشت خود را ترک کرد و از جمله زهاد به شمار رفت. گویند چون با پای برهنه از پی موسی ابن جعفر(ع) دوید و با این حال توبه کرد، او را حافی (پابرهنه) لقب دادند.
📖 منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۲۳۲ به نقل از روضاتالجنات، ص۲۳۲
روایات چهارشنبه 21 خرداد
پيامبر خدا(ص) فرمود: روز قيامت كه میشود، منادى از آسمان از جانب خداى عز و جل فرياد میزند: «کجایند ستمگران؟ کجایند ياران ستمگران؟ قلمتراشان آنها كجايند؟ ليقهسازان دوات آنان كجايند؟ آنان كه لحظاتى را با آنها همنشين شدند، كجايند؟»
همه آنها آورده میشوند و فرمان داده میشود كه ديوارى آتشين برايشان بسازند. آنها ميان آن ديوارها میمانند تا به حساب مردمان رسيدگى شود. سپس اينان به آتش افكنده میشوند.
📖 منبع: مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۴، ح۱۴۹۶۲
روایات چهارشنبه 7 خرداد
جوان تصمیم خود را گرفت. در آن لحظات آخر که چشم از جهان فرو میبست، سعادت خود را با دو جمله خرید. مثل اینکه متوجه شد در مسئله ایمان، شرم و حیا یا رعایت خواسته پدر شرط نیست. گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله» و سپس دیده از جهان فروبست.
روایات جمعه 2 خرداد
محمد بن مسلم گوید: حضرت باقر(ع) به من فرمود: محمد بن مسلم! گناهان مؤمن اگر توبه کند، آمرزیده شده است. باید بعد از توبه و آمرزش کارهایی نیک و عمل صالح به جا آورد. توجه داشته باش به خدا سوگند این امتیاز (قبول توبه) مخصوص اهل ایمان است.
عرض کردم: اگر بعد از توبه کردن، باز گناه کرد و دومرتبه توبه نمود چه؟ فرمود: خیال میکنی بنده مؤمن از گناه خود پشیمان شود و استغفار و توبه نماید، آنگاه خداوند توبه او را قبول نکند؟!
عرض کردم: این کار را بسیار تکرار کرده، گناه میکند و باز توبه میکند و طلب آمرزش مینماید. فرمود: هرچه او استغفار و توبه کند، خداوند نیز بر او میبخشد. همانا خداوند بخشنده و مهربان است. توبه را میپذیرد. از گناه میگذرد. محمد! متوجه باش مبادا مؤمنین را از رحمت خدا مأیوس کنی.
📖 منبع: کافی، ج۲، ص۴۳۴
روایات چهارشنبه 24 اردیبهشت
بخیلی خروسی کشت و به غلام خود داد. گفت: اگر از عهده پختن این خروس خوب برآیی، تو را آزاد میکنم. غلام هرچه توانست جدیت کرد تا شاید از بندگی آزاد شود. وقتی غذا حاضر شد، بخیل آب خروس را خورده، خروس را به جا گذاشت، گفت: اگر آشی با همین خروس درست کنی، آزادت میکنم. غلام شوربای خوبی تهیه کرد. باز بخیل شوربا را خورد و خروس را گذاشت و غلام را آزاد نکرد. برای مرتبه سوم دستور داد با پیکر خروس حلیمی تهیه نماید. غذاهای رنگارنگ با یک خروس دستور میداد، غذا را میخورد و خروس را نگه میداشت!
بالاخره غلام به تنگ آمده گفت: آقای من! دیگر مرا میلی به آزاد شدن نیست. شما را به خدا سوگند این خروس را آزاد کنید و بخورید تا از دست شما راحت شود...
📖 منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۶۲
روایات چهارشنبه 17 اردیبهشت
ابوالحسن علی بن عیسی بغدادی سمت وزارت در زمان مقتدر و قادر عباسی داشت و از اشخاص خیر و خدمتگزار به شمار میرفت. پیوسته به مستمندان رسیدگی مینمود و هیچگاه باعث قتل احدی نشد. این وزیر با اخلاق نیکویی که داشت، روزی سواره با عده زیادی از همراهان میگذشت. موکب باشکوه و عظمت وزیر در نظر عابرین جلوه خاصی مینمود و مردم با دیده جلال و ابهت خیره شده بودند. آنهایی که او را نمیشناختند از شخصیتش سوال میکردند.
در این میان وزیر متوجه شد دو زن با یکدیگر صحبت میکنند. یکی از دیگری پرسید: این کیست که با چنین عظمتی میگذرد؟ زن مخاطب جواب داد: بندهای است که از چشم خدا افتاده، از این رو او را مبتلا به چنین دستگاهی نموده! (به قول شیخ بهایی در کشکول: مردی است که خدا او را از در خانه خود رانده، اینک خدمتگزار پستترین بندگان خدا شده!)
وزیر هوشیار از این گفتوگو پند شایستهای برد و همان دم تصمیم ترک وزارت گرفته به منزل بازگشت. از مقام وزارت استعفا داده عازم مکه معظمه گردید و مجاور آنجا شد تا در سال ۳۳۴ از دنیا رفت. جامی این داستان را به شعر درآورده که بخشی از آن شعر، از این قرا است:
راندهای از حرم قرب خدا / کرده در کوکبه دوران جا
خورده از شعبده دهر فریب / مبتلا گشته به این زینت و زیب
آمد آن زمزمه در گوش وزیر / داشت در سینه دلی پندپذیر
همه اسباب وزارت بگذاشت / به حرم راه زیارت برداشت
📖 منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۹۳
روایات چهارشنبه 10 اردیبهشت
حضرت صادق(ع) فرمود: مردی در زمانهای گذشته زندگی میکرد. در جستجو بود دنیا را از راه حلال به دست آورد و ثروتی فراهم نماید ولی نتوانست. از راه حرام جدیت کرد باز نتوانست.
شیطان برایش مجسم و آشکار شده گفت: از راه حلال خواستی ثروتی فراهم کنی نشد و از راه حرام هم نتوانستی. اینک مایلی من راهی به تو بیاموزم که به خواسته خود موفق شوی، ثروت سرشاری به دست آوری و عدهای هم پیرو و تابع پیدا کنی؟ گفت: آری، مایلم. شیطان گفت: از خود کیش و دینی اختراع کن و مردم را بهسوی کیش اختراعی دعوت نما. به دستور شیطان رفتار کرد، مردم گردش را گرفته پیرویاش کردند و به آنچه مایل بود از ثروت دنیا رسید.
روزی ناگاه متوجه شد که چه کار ناشایستی کردم! مردم را گمراه نمودم! خیال نمیکنم توبهای داشته باشم مگر اشخاصی که بهواسطه من گمراه شدهاند متوجه کنم که آنچه از من شنیدند باطل و ساخته شده خودم بود. آنها را برگردانم شاید توبهام پذیرفته شود. به پیروان خود یکیک مراجعه کرد، آنها را گوشزد نمود که آنچه من میگفتم باطل بود. اساس و پایهای نداشت. آنها جواب میدادند: دروغ میگویی! گفتار سابق تو حق بود، اکنون در کیش و دین خود شک کرد کرده و گمراه گشتهای!
این جواب را که از آنها شنید، غل و زنجیری تهیه نمود، به گردن خود آویخته گفت: باز نمیکنم تا خدا توبهام را بپذیرد. خداوند به پیغمبر آن زمان وحی نمود که به فلانی بگو قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخوانی و ناله نمایی که بند بندت از هم جدا شود، دعایت را مستجاب نمیکنم، مگر کسانی که به کیش تو مردهاند و آنها را گمراه کرده بودی به حقیقت کار خود اطلاع دهی و از کیش تو برگردند! (این کار هم که برایش امکان نداشت...)
📖 منبع: پند تاریخ، ج۴، ص۲۵۱، به نقل از بحارالانوار، ج۲، ص۲۷۷
روایات چهارشنبه 3 اردیبهشت
معاویة بن وهب گوید به طرف مکه میرفتیم. پیرمرد عابد و خداپرستی همراه ما بود ولی مذهب ما را نداشت. در مسافرت نماز را تمام میخواند، با اینکه در مذهب ما باید شکسته میخواند! پسر برادرش که مسلمان بود و مذهب شیعه داشت همراهش بود.
پیرمرد در بین راه مریض شد. به پسر برادرش گفتم خوب است این پیرمرد را متوجه مذهب ما کنی و او را به ولایت علی(ع) دعوت نمایی. شاید خداوند از این گمراهی نجاتش دهد.
پسرک جلو رفت، گفت: عمو جان! مردم بعد از پیغمبر(ص) مرتد شده از دین برگشتند مگر چند نفری. آنچه لازم بود از پیغمبر(ص) اطاعت شود، لازم است از علی(ع) نیز اطاعت شود و پیروی علی(ع) پیروی پیغمبر(ص) است. پیرمرد این سخنان را که شنید، آهی کشیده نالهای نمود و گفت: من نیز بر همین عقیده برگشتم و این مذهب را اختیار نمودم. این سخن را گفت و جان سپرد.
خدمت حضرت صادق(ع) رسیدیم. علی ابن سری داستان پیرمرد را به حضرت عرض کرد. امام فرمود: آن مرد از اهل بهشت است. علی بن سری عرض کرد: او که ایمان و ولایت نداشت، مگر همان ساعت مرگ! فرمود: از او دیگر چه میخواهید؟! به خدا سوگند داخل بهشت شد.
📖 منبع: کافی، ج۲، ص۴۴۰
روایات چهارشنبه 27 فروردین
روزی حجاج در منبر، خطابهی خود را به درازا کشاند شخصی شجاع و با اراده از بین مستمعین با صدای بلند گفت: موقع نماز فرا رسیده است. سخن را کوتاه کن که نه وقت به احترام شما توقف میشود و نه باریتعالی عذرت میپذیرد.
این صراحت کلام آن هم با حضور جمعیت برای حجاج گران آمد. دستور داد مرد را زندانی کردند. کسان او نزد حجاج رفتند و گفتند: امیر! مردی که در مجلس عمومی سخن گفت و هماکنون در زندان است، از بستگان ماست و دیوانه! اجازه فرمایید آزاد شود. حجاج گفت: اگر خودش به جنون اعتراف کند آزادش خواهم نمود.
بستگانش به زندان رفتند و سخن حجاج را به وی گفتند. جواب داد: پناه میبرم به خدا! گمان ندارم که پروردگارم به جنونم مبتلا کرده باشد، با آنکه از عافیت و سلامت او برخوردارم. پاسخ زندانی به گوش حجاج رسید و او را به علت صداقت و راستگوییش آزاد نمود.
📖 منبع: سخن و سخنوری، ص۲۶۰، به نقل از المسطرف، ج۲، ص۸
پینوشت:
مراد از ذکر داستان این نیست که انسان موقعیتشناس نباشد و در مقابل افراد خونریزی مثل حجاج بن یوسف، عاقبتاندیشی را ترک نموده و خود را به هلاکت بیندازد. بلکه هدف این بود با این مثال تاریخی بدانیم گاهی سنگدلترین و متکبرترین افراد نیز ممکن است در مقابل صداقت و سخن حق سر تسلیم فرود آورند و چنین چیزی ناممکن نیست.
روایات چهارشنبه 20 فروردین
رسول اکرم (ص) فرمود: میدانستم که با ریختن خاک، نظم خشتها بر هم میخورد و روی بدن سعد میریزد، ولی خداوند دوست دارد بندهای را که وقتی کاری میکند آن را محکم و متقن انجام دهد.
روایات چهارشنبه 6 فروردین
حضرت فرمود: کسی که بقای ایشان را دوست داشته باشد از جمله آنهاست و هر که از ایشان محسوب شود جای او در جهنم خواهد بود.
روایات پنجشنبه 23 اسفند
امیرالمؤمنین(ع) از مردی شنید که میگفت: شخصی که خست طبع و لئامت (بخل، طمع) دارد، کیفرش آسانتر از ظالم است. حضرت فرمود: اشتباه کردهای، زیرا ظالم ممکن است توبه کند و استغفار نماید، حق مظلوم را نیز رد کند. اما خسیس و لئیم هرگاه خستت طبع به خرج دهد، از دادن زکات و صدقه خودداری میکند، پیوند خویشاوندی را قطع مینماید، از پذیرایی میهمان خودداری نموده، در راه خدا چیزی نمیدهد، از سایر کمکهای دینی دوری میگزیند و بر بهشت حرام شده که شخص لئیم داخل آن شود.
حضرت صادق(ع) از امیرالمؤمنین نقل کرد که ایشان فرمود: هرگاه خداوند به بندهای بیاعتنایی کند، او را مبتلا به بخل مینماید.
📖 منبع: فروع کافی، ج۴، ص۴۴
روایات پنجشنبه 16 اسفند