همانطور که هفته قبل از بیانات امام صادق(ع) آموختیم، اگر انسان به طول عمر و بقاى خود اطمينان داشته باشد، در درياى لذات و معاصى غرق مىگردد و به اين اميد آن كه در پايان عمر توبه خواهد نمود، همواره در رسيدن به شهوات خواهد کوشید. از این رو خداوند هم این اطمینان خاطر را به کسی نداده و هیچکس هیچگاه خود را از مرگ ایمن نمیبیند.
مقالات یکشنبه 14 بهمن
از این رو اگر انسان به قول معروف فقط «در جوانی جوانی کند» و برای آینده مادی و معنوی خود برنامه و تلاشی نداشته باشد، طبیعی است که نتواند با خاطری آسوده به آینده امیدوار باشد. خطری که امام صادق(ع) اینطور درباره آن هشدار میدهند:
مقالات شنبه 6 بهمن
در این فراز از فرمایش امام صادق(ع) به مفضل بن عمر، حضرت به دانشهای مفیدی که خداوند متعال به انسان اعطا نموده اشاره میفرماید. حضرت این دانشها را به دو دسته اخروی و دنیایی تقسیم مینماید. دانشهای اخروی دانشهایی هستند که به سعادت بشر در سرای آخرت کمک میکنند (که از جمله آنها فطرت حقجو است) و دانشهای دنیوی هم به سعادت در حیات دنیوی:
«اى مفضل! بينديش كه خداوند جلوعلا چه دانشى را به آدمى آموخت و عطا نمود و كدام را به او نداد؟ دانش دين و دنيا را به او ارزانى داشت. در باره دانش دينى، با نشانهها و براهينى كه در ميان آفرينش نهفته شده، معرفت و شناخت آفرينشگر را و شناخت واجباتى چون، رعايت عدالت در ميان مردم، نيكى و احسان به پدر و مادر، اداى امانت، كمك به برادران دينى و... را به او عطا كرد. اين امور همه باعث مىگردند كه انسان مخالف و موافق در سرشت خود را بشناسد و در فطرتش به آن اقرار و اعتراف نمايد.
همچنين دانش دنيا را نيز به او هديه نمود. از جمله اين نوع دانش مىتوان به دانش زراعت و درختكارى، دانش استفاده از زمين، نگاهدارى از گوسفندان و چهارپايان ديگر، جارى كردن و اخراج آبها از دل زمين بر روى آن، شناخت داروهاى شفا بخش بيماریهاى گوناگون، شناخت و بهرهگيرى از معادن مختلف كه از آنها جواهر استخراج مىشود، سوار شدن بر كشتیها، فرورفتن در دل آب، انواع چارهها در شكار حيوانات وحشى، پرندگان و ماهيان، به كارگيرى صنعتها و تجارت و بازرگانى و كسب اشاره كرد. بىشك اگر بخواهيم دانشهاى مفيد دنيوى ديگر را كه به سود انسان است برشماريم، از شماره بيرون است و شرح آنها به درازا مىكشد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۶)
مقالات شنبه 22 دی
هفته گذشته و پیشتر از آن درباره نعمتهای تکلم و نوشتن صحبت کردیم و فرمایشات حضرت صادق(ع) را در این خصوص دانستیم. اما امام صادق(ع) در ادامه فرمایش خود به مفضل بن عمر نکته جالبی را بهصورت سوال و از طرف مستشکلین مطرح نموده و خود نیز چنین پاسخ میدهند:
«ممكن است پندارت چنين باشد كه اين نيروى نطق در سرشت و آفرينش انسان نيست، بلكه او با كياست و چارهجويى آن را مىيابد. سخن گفتن نيز اينگونه است. خود مردم اين الفاظ و كلمات را در ميان خود اصطلاح كردهاند و در ميانشان جارى است؛ از اين رو هر امّتى و ملّتى زبان و كلماتى متفاوت با زبان و كلمات ديگر امتها دارد. در نتيجه يكى به عربى، ديگرى به سريانى، كسى به عبرى و يكى به رومى و... مىنويسد. اين لغتها و زبانها در ميان اقوام منتشر است و خود آنان آنها را وضع نمودهاند.
در پاسخ پندار اين مدّعى بايد گفته شود: اگر چه انسان، خود با كياست و چارهجويى به اين دو مىرسد، ولى بايد انديشيد كه ابزار اين امور چيست؟ جز آن است كه خداوند جلّ و علا در آفرينش و طبيعت او ابزار نطق و نوشتن را به وديعت نهاد؟ بىترديد اگر زبانى مناسب براى سخنگويى و انديشه و ذهنى براى درك اشيا و معانى نداشت، هيچگاه قادر به سخن گفتن نبود. اگر كف دست و انگشتانى مناسب براى نوشتن نداشت، هيچگاه توان نوشتن چيزى در او نبود. اين حقيقت را در نگرش و تأمل در حيواناتى درياب كه نه سخن مىگويند و نه مىنويسند. پس اصل و ريشه اين نعمتهاى سترگ، آفرينش حكيمانه خداى جلّ و علا و تفضل او بر آفريدگان است.
مَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ؛ آن كه سپاس گويد پاداش مىگيرد و آن كه كفر و ناسپاسى ورزد، بىترديد خداى جلّ و علا از همه عالميان بىنياز است. (نمل/۴۰)» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۵)
مقالات دوشنبه 17 دی
تمام آنچه که امروز از گذشته بشر به جا مانده است، یا شامل اشیاء و اماکن است یا دستنوشتهها. اگرچه اشیاء و ابنیه میتوانند دیدی بهخصوص درباره انسانهای گذشته به ما بدهند، اما مسلما چیزی که گویای تفکرات و دستاوردهای علمی پیشینیان است، تنها دستنوشتههای به جا مانده از آنهاست. به عبارتی، نوشتن تنها پل ارتباط انسان امروز با گذشتگان است و جملات آنها تنها از همین طریق به دست ما رسیده است. زیرا در گذشته نه امکان ضبط صوت وجود داشته و نه ثبت تصویر.
از این رو امام صادق(ع) توانایی خدادادی انسان در نوشتن را اینطور به مفضل بن عمر گوشزد مینمایند: «با نوشتن، اخبار گذشتگان براى حاضران و اخبار حاضران براى آيندگان حفظ و منتقل مىشود. با نوشتن، دانشها و علوم و آداب مختلف در قالب نوشتهها و كتابها جاودان و ماندگار مىمانند. با نوشتن، حساب و كتاب و روابط بين انسانها در معاملات ثبت مىشود.
اگر نوشتن نبود، اخبار و حوادث روزگاران نابود و منقطع مىگشت، خبرى از غايبان به ميهنشان نمىرسيد، دانشها مندرس و محو مىشد، آداب [و فرهنگها] از ميان مىرفت، در كار، زندگى و معاملات مردم نارسايى و دشوارى پديد مىآمد. مردم نمىتوانستند كه براى حفظ دين و عمل به شريعت به احكام نوشته شده و روايات نقل شده كه آنها را نمىدانند بنگرند.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۴)
مقالات شنبه 8 دی 1403
حیا خصلتی ارزندهای است که برخورداری از آن میتواند بازدارنده از زشتیها و وادار کننده به خوبیها باشد. حیا پردهای است که اگر دریده شود، میتواند چهره دیگری از هر انسان را به نمایش بگذارد! چهرهای منفی و گاهی خطرناک! ادب و احترام، اجتناب از ارتکاب علنی معاصی و بسیاری دیگر از سکنات یک انسان، عموما ناشی از حیای اوست. انسان بیحیا ابایی از هیچ کاری ندارد و همین کافی است تا به پست و فرومایهترین چهره جامعه تبدیل شود.
امام صادق(ع) در خصوص حیا به مفضل بن عمر چنین میفرمایند: «اى مفضّل! در آنچه كه خداوند جليلالقدر و عظيمالغناء در ميان آفريدگان تنها انسان را به آن آراست بنگر. مقصودم «حيا» ست. اگر حيا نبود انسان هيچگاه ميهمان نمىپذيرفت، به وعده وفا نمىكرد، نيازها [ى مردم] را برآورده نمىساخت، از نيكیها بر حذر بود و بدیها را مرتكب مىشد.
بسيارى از امور لازم و واجب نيز به خاطر حيا انجام مىشود. بسيارى از مردم هستند كه اگر حيا نمىكردند و شرمگين نمىشدند، حقوق والدين را رعايت نمىنمودند، صله هيچ رحمى نمىكردند، هيچ امانتى را بهدرستى باز پس نمىدادند و از معاصی بر حذر نبودند. نمىنگرى چسان تمام ويژگیهايى كه انسان به آنها نياز دارد و سود و مصلحت و كمال او در آنهاست، در او گرد آمده است؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۴، با اندکی تصرف)
مقالات یکشنبه 2 دی 1403
مصیبتها، اشتباهات، تصمیمات غلط و دیگر وقایع تلخ زندگی، همه و همه لحظات ناخوشایند زندگی انسان را تشکیل میدهند و هر یک به میزانی قادرند اوقات انسان را تلخ نمایند. اگرچه انسان عاقل همواره از خطاهای گذشته درس و عبرت میگیرد، اما بهخاطر آوردن دائمی ناکامیها، شکستها و همچنین حوادث ناخواستهای که انسان در وقوع آنها دخالتی نداشته نیز سودی به حال انسان ندارد. مرور دائمی روزهای تلخ زندگی، گذشته را تغییر نمیدهد و جز حسرت و افسوس نیز آوردهای نخواهد داشت.
از این رو خداوند مهربان و حکیم نیز برای آنکه بندگان پرخطایش هر روزشان را با افسوس دیروز شروع نکنند و ادامه زندگی را با حسرت گذشته تباه نسازند، با نعمت بزرگی به نام «فراموشی» به داد آنها رسیده و نجاتشان داده است.
امام صادق(ع) درباره این نعمت که اتفاقا نقطه مقابل نعمت «حافظه» محسوب میشود، چنین میفرماید: «بنگر كه چگونه تنها يكى از اين ويژگيهاى فراوان باطنى اين گونه مهم است [كه اگر وجود نداشته باشد اين همه نارسايى در كار انسان پديد مىآيد! با اينكه نعمت حافظه تنها يكى از آن همه نعمت است]. بدان كه نعمت فراموشى بسيار بزرگتر از نعمت حافظه و يادآورى است. اگر [نعمت] فراموشى نبود، هيچ كس مصيبت و سختى خود را فراموش نمىكرد. حسرتش پايان نمىيافت. كينهاش تمام نمىگشت. با ياد داشتن [و عدم فراموشى] آفات دنيا، هيچگاه از آن بهره نمىجست. اميدى به فراموشى و غفلت سلطان [و حاكمى كه دشمن اوست] و رهايى از حسد رشكبران نداشت. آيا نمىبينى كه چگونه دو نيروى حافظه و فراموشى كه ضدّ يك ديگرند، هر كدام براى مصلحتى خاص در نهاد آدمى نهفته شده است؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۳)
مقالات شنبه 24 آذر 1403
امام صادق(ع) در بخش دیگر فرمایشات خود به مفضل بن عمر، به نعمت ارزشمند حافظه اشاره مینمایند و فواید و آثار این موهبت بزرگ الهی را اینطور یادآور میشوند: «اى مفضّل! درباره نيروى انديشه، خيال، عقل، حافظه و ديگر قواى درونى و باطنى انديشه كن. هيچ مىدانى كه اگر در ميان اين نيروهاى روانى فقط حافظه [وجود نداشت و يا] ناقص بود انسان چه حالتى پيدا مىكرد؟ آيا مىدانى اگر سود و زيان، داد و ستد، ديدهها و شنيدهها، چيزى كه گفته و آنچه بدو گفتهاند و مفيد و مضر را نمىدانست و به ياد نمىآورد و شخصى را كه به او نيكى كرده و يا بدى نموده فراموش مىكرد، چه خلل و نارساييهایی در زندگى معيشتى و تجربهاى او پديد مىآمد؟
اگر چنين بود هر قدر كه از راهى مىرفت آن را فرا نمىگرفت، اگر تمام عمرش را بر روى حفظ و فراگيرى درس مىنهاد هيچگاه آن را نمىآموخت، نه دينى مىتوانست برگزيند و نه از تجربهاى سود برد و نه از گذشتهاى درس عبرت بگيرد. در حقيقت از انسانيت خارج مىشد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۲)
مقالات شنبه 17 آذر 1403
اگر نيروى جاذبه نبود، انسان چگونه در انديشه چارهجويى غذا كه ايستادگى بدن به آن است، مىافتاد؟ اگر نيروى نگاهدارنده و ماسكه غذا نبود، چگونه غذا در درون مىايستاد تا معده آن را هضم كند؟
مقالات سهشنبه 13 آذر 1403
انسان چنان آفریده شده که برای ادامه زندگی نیاز به خوردن و استراحت داشته باشد و برای تداوم نسل هم نیاز به ازدواج. اما اگر خداوند برای برطرف کردن این سه نیاز انگیزهای در انسان قرار نمیداد، احتمالا کمتر کسی از آنها استقبال مینمود. به همین دلیل خداوند متعال برای هر یک از آنها محرکهایی درونی قرار داده که انسان را برای پذیرش آنها ملزم و حتی مشتاق میکند!
مقالات یکشنبه 4 آذر 1403
از دیگر الطاف خداوند متعال به بشر، ترشح دائمی بزاغ دهان است. موهبتی که امام صادق(ع) اینطور از آن یاد میکنند: «درباره آب دهان و مصالح آن بينديش. خداى جلّ و علا چنان تدبير نمود كه اين آب همواره به سوى دهان سرازير باشد تا كام و گلو را تر نگاه دارد و خشك نشوند. اگر اين جايها نامرطوب بمانند، هر آينه آدمى هلاك مىشود! زيرا آبى در دهان نمىماند كه انسان با آن آب، غذاى خشك را نرم گرداند و فرو برد [بسيار ديده شده كه غذايى، خشك آدمى را هلاك كرده است]. بدان كه اين رطوبت در حكم مركب راهوار غذاست [و آن را به معده مىرساند]. نيز اين ترى به صفرا [و يا سودا] مىرسد و اين كاملا به سود انسان است و اگر صفرا خشك شود آدمى در هلاكت مىافتد.»
(شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۶۸)
مقالات یکشنبه 27 آبان 1403
هفته گذشته به تفاوت دندانهای انسان با گوشتخواران و گیاهخواران اشاره کردیم. اما نکته شگرفی که در این بین وجود دارد و کمتر به آن توجه میشود، این است که هم بدن گوشتخواران و هم بدن گیاهخواران، هر دو از پوست و گوشت و استخوان تشکیل شده است! در حالی که غذای یکی از آنها پیوسته گوشت و بدن جانوران دیگر بوده و غذای دیگری پیوسته گیاه و علف! اما به قدرت بیانتهای خداوند، در هر دوی آنها با وجود تغذیهای بسیار متفاوت، استخوان میروید و گوشت و پوست بر آن مینشیند!
با این حال، خداوند متعال قدرتنمایی خود را در همینجا متوقف نکرده و معکوس این فرایند را در خود گیاهان به نمایش گذاشته است! یعنی اگرچه در حیوانات شاهد هستیم که غذایی متفاوت (گوشت و گیاه) دریافت میکنند و به پیکری یکسان میرسند، اما گیاهان برعکس آنها مواد یکسانی برای رشد و تغذیه در اختیار میگیرند (نور، خاک و آب) اما بیشمار میوه خوشطعم و رنگارنگ تحویل میدهند که گاه هندوانهای شیرین است و گاه لیمویی ترش!!
قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (رعد/۱۶)
مقالات شنبه 5 آبان 1403
امام صادق(ع): «مفضّل! قدرى درباره دندانها بينديش. برخى تيزاند تا غذا را قطع كنند و ببرند و برخى پهناند تا غذا را بسايند و خرد گردانند. خداوند هر دو نوع را به انسان داد، زيرا به هر دو نياز است.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۶۶)
انطباق دندانهای انسان با نوع غذایی که میخورد، اگرچه ممکن است ساده بهنظر برسد، اما خود یکی دیگر از موارد پرشماری است که تصادفی نبودن پیدایش هستی را تایید میکند. زیرا ساختاری اینچنین در دندان گوشتخواران و گیاهخواران که غذای دائمیشان از نامشان پیداست، مشاهده نمیشود.
البته تفاوت ساختاری گوشتخواران و گیاهخواران همینجا به پایان نمیرسد، زیرا اصولا در بدن آنها نه میلی برای غذاهای ناسازگار وجود دارد، و نه دستگاه گوارش آنها پذیرای غذاهای بیگانه است. لذا خداوند متعال اعضا و جوارح لازم برای بلع و هضم غذای مخصوص هر یک از این موجودات را به آنها عنایت نموده تا در فرآیند تغذیه و گوارش خود دچار اختلال و عیب نشوند.
اما در این بین، انسان که تمایل و قدرت گوارشش هر دو نوع غذا یعنی گوشت و گیاه را شامل میشود، تمام جوارح لازم برای تغذیه را به خواست خدای توانا دارا شده است که از جمله این ملزومات، دندانهای خاص اوست.
مقالات یکشنبه 29 مهر 1403
آفریدگار حکیم و توانا در خلقت موجودات، به آفرینش صرف بسنده نکرده و بُعد زیبایی مخلوقاتش را نیز در نظر گرفته است. تقارن اندامها و رنگهای متنوع، نمونههایی از همین زیباییهاست.
اما یکی از ظرافتهایی که خداوند دانا در آفرینش موجودات به آن توجه نموده، پوشیده نگه داشتن بخشهایی از بدن آنهاست که عیان و مشهود بودنشان قبیح است. خالق متعال با قرار دادن این بخشهای بدن در مستورترین مواضع، وجاهت مخلوقات خود را در نهایت ظرافت مورد حفاظت قرار داده است. ظرافتی که امام صادق(ع) آن را جزء شگفتیهای خلقت آدمی بهشمار آورده و دربارهاش چنین فرموده است:
«اينك اى مفضّل! در نعمتهايى كه خداوند جلّوعلا در خوردن، آشاميدن و آسانى دفع زوايد قرار داد، انديشه كن و درس عبرت بگير.
آيا حكيمانه نيست كه در ساختن يك سرا، مستراح در پوشيدهترين جايگاه قرار گيرد؟ خداوند نيز مجراى خروجى انسان را در مخفیترين جاى قرار داد. آن را در پشت او ظاهر نكرد و در جلويش ننهاد. بلكه در جايى از ديدگان پوشيده است.
رانها و لگنها آن را با گوشت در بر گرفتهاند و پوشاندهاند. هرگاه كه انسان به قضاى حاجت نيازمند گشت و به آن هيأت معمول نشست، مخرج چنان مىگردد كه سنگينى و فضولات را بهراحتى دفع مىكند. خداوند، والامرتبه است، كسى كه نعمتهايش عيان و عطايش بىپايان است.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص ۶۵)
مقالات سهشنبه 24 مهر 1403
گاهی مجرمین برای انحراف ذهن ماموران پلیس، در صحنه جرم صحنهسازی میکنند تا بهنظر برسد همهچیز تصادفی بوده و بدین ترتیب، پلیس در پی پیدا کردن عامل و متهمی نرود. لازمه این صحنهسازی نیز این است که همهچیز در صحنه جرم بیربط بهنظر برسد. اگر بخواهیم آفرینش هستی را - طبق گفته بعضی مدعیان - یک اتفاق تصادفی در نظر بگیریم، برای تصادفی بهنظر رسیدن آن نیز لازم است ارتباط و انطباقی در اجزای هستی مشاهده نشود. اما اگر خلاف این مشاهده شد، عقل حکم میکند به عامدانه بودن آفرینش مشکوک شویم.
برای تطابق اجزای مختلف هستی، موارد بسیاری وجود دارد، اما یکی از آشکارترین نمونههای آن، مسئله «نر و ماده بودن موجودات و فرآیند تولید مثل آنها» است که بهطور صددرصدی به وجود هر دو جنسیت وابسته است. درواقع نکته این است که اگر جنس نر اتفاقی بهوجود آمده بود، نباید برایش جنس مادهای آن هم با اینهمه تطابق ساختاری وجود میداشت (و بالعکس). اما میبینیم نهتنها اعضا و جوارح هر جنسیت مکمل دیگری است، بلکه سلولهای تولیدمثلی آنها نیز برای دیگری ساخته و مهیا شدهاند!! تطابق فاحشی که فریاد میزند: ما اتفاقی تصادفی نیستیم...
آفرینش شگفتانگیز ما، بهطور حتم توسط خالقی بسیار دانا و بسیار توانا محقق شده است و نمیتوان از او انتظار داشت این علم و قدرت را بدون در نظر داشتن هدفی خاص برای خلقت ما به خرج داده باشد. امام صادق(ع) در فرمایش خود به مفضل بن عمر، کسانی که این هدفمندی و نشانههای خالق حکیم را نمیبینند، اینطور بهسختی مورد نکوهش قرار داده است:
«اگر لنگه درى را ببينى كه در آن لولايى است، آيا آن را بيهوده مىشمارى؟ هرگز. بلكه در مىيابى كه سازنده اين لنگه، لنگه ديگر را نيز آفريده كه با هم جفت شوند و به همراه يكديگر هدفى را به انجام رسانند و سود بدهند. حيوان نر نيز يكتاست و عقل حكم مىكند كه براى او جفتى آفريده شود و مؤنثى تا نسل آدمى پايدار ماند. ننگ و نفرين و مرگ باد بر كسانى كه مدعى فلسفه و حكمتاند، ولى ديدگان دلهایشان از اين آفرينش شگفت كور است و تدبير و هدفمندى را در كار هستى انكار كردند!» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۴)
مقالات شنبه 14 مهر 1403
خون مایعی است که وظیفه اصلی آن (جدا از نقش دفاعی در برابر میکروبها) رساندن اکسیژن و مواد غذایی به اندامها و بردن مواد زاید از آنها میباشد. به همین جهت لازم است پیوسته در تمام بخشهای بدن حاضر بوده و و دائما نیز در حرکت باشد. اما بحث ما سر اندامی است که این مایع ناآرام را در تمام سالهای عمر به حرکت درمیآورد. آن هم با قدرتی که آن را تا دورترین بافتها و سلولهای بدن راهی میکند و بعد هم بازمیگرداند! این اندام حیاتی و نیرومند، «قلب» نام دارد.
قلب یا دل اندامی ماهیچهای و توخالی است که با انبساط و انقباض پیوسته خود (حدود ۷۰ بار در دقیقه!)، خون را در رگها به گردش درمیآورد. توجه داشته باشید که مسئله فقط به حرکت درآوردن خون نیست. هر خونی هر جایی نباید برود. خون حاوی اکسیژن و مواد غذایی باید به سوی بافتهای گرسنه برود و بعد از دریافت مواد زاید آنها بازگردد. اما تصفیه این خون از زوائد و حامل شدن آن به مواد مغذی هم برای خود داستانی جالب و ماجرایی شنیدنی دارد...
قلب از چهار حفره (دو بطن و دو دهلیز) تشکیل شده و بین آنها نیز دریچههایی یکطرفه قرار دارد. نوبت انبساط و انقباض این حفرهها و باز و بسته شدن دریچههای ظریفی که بینشان قرار دارد، آنقدر دقیق تنظیم شده که اختلال کوچکی در ترتیب و تاخر عملکرد آنها، میتواند لحظه پایانی زندگی باشد!
امام صادق(ع) این صفحه از کتاب آفرینش انسان را اینطور و در عین اختصار به مفضل بن عمر توضیح میدهد:
«اى مفضّل! اينك قلب را برايت شرح مىدهم: بدان در برابر روزنههاى شُش، روزنههايى نيز در قلب است تا قلب حرارت نگيرد. تا جايى كه اگر اين روزنهها ناهماهنگ گردند و ترتيب و تقابل را از دست بدهند، نسيم و نفس به دل نمىرسد و آدمى هلاك مىگردد! آيا هيچ هوشمند و خردمندى مىپندارد كه اين از سر خود چنين باشد و آيا عقل او سخنش را تصديق مىنمايد؟» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۴)
مقالات شنبه 7 مهر 1403
در بخش بعدی فرمایشات امام صادق(ع) به مفضل بن عمر، آن حضرت به هم پیوستگی خصوصیات انسانی را مورد اشاره قرار میدهند و در آخر ضمن اشاره به آیه ۱۰۰ سوره انعام، همه این نظم و سازمانیافتگی را نشانهای از خداوند متعال معرفی مینماید:
چه كسى انسان را نر و ماده آفريد، جز آنكه او را براى تناسل پديد آورد؟ چه كسى او را براى تناسل پديد آورد، جز كسى كه او را اميدوار آفريد؟ چه كسى او را اميدوار آفريد و ابزار كار به او داد، جز كسى كه او را كار كن خلق كرد؟ چه كسى او را كاركن آفريد، جز كسى كه او را نيازمند خلق كرد؟ چه كسى او را نيازمند آفريد، جز كسى كه اسباب رفع نياز را برايش پديد آورد؟ چه كسى اسباب رفع نياز را پديد آورد، جز كسى كه ضامن رفع حاجتش شد؟
چه كسى او را در ميان آفريدگان، با عقل و شعور ممتاز كرد، جز كسى كه برايش پاداش و كيفر مقرر فرمود؟ چه كسى او را چاره داد، جز كسى كه او را توان چارهانديشى عطا كرد؟ چه كسى به او چنين قدرتى داد، جز آنكه بر او حجت را تمام كرد؟ چه كسى كارهاى او را كه او قادر به چارهانديشى آنها نيست چاره كرده، جز آنکه كسی قادر بر شكر واقعى او نيست؟
در آنچه گفتم خوب انديشه نما. آيا ذرهاى در اين سازماندهى و نظم و ترتيب، ناهماهنگى مىبينى؟ «بهراستى كه خداوند از آنچه وصف مىكنند پيراسته است (انعام/۱۰۰)». (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۳)
مقالات یکشنبه 1 مهر 1403
امام صادق(ع) در بخش بعدی فرمایشات خود به مفضل بن عمر، مختصرا عملکرد چند عضو بدن را یکبهیک برمیشمرد و همه را بهروشنی، نشان حکمت خالقی بیهمتا معرفی مینماید:
«چه كسى جز خدا معده را اينگونه سخت و با صلابت آفريده تا غذاهاى سنگين را نيز هضم كند؟ چه كسى جگر را آنقدر نرم و لطيف آفريده تا عصاره و لطافت غذا را بپذيرد و هضم آن از عمل معده ظريفتر باشد؟ آيا اندكى اهمال و ناهماهنگى در اين اعمال مىبينى؟ هرگز! چه اينها همه به تدبير مدبرى حكيم است كه پيش از آفرينش، نسبت به اشيا قادر و دانا بود و چيزى او را ناتوان نمىگرداند و هم او لطيف و بسيار آگاه است.
مفضّل! بينديش كه چرا مغز رقيق و ظريف در درون استخوانهاى لولهاى شكل قرار گرفته؟ اين جز براى حفظ و نگاهدارى آن است؟ چرا خون روان در رگها قرار گرفت و بهسان آب در ظرف شد؟ آيا جز براى نگاهدارى و هدايت صحيح آن است؟ چرا ناخنها بر سر انگشتان روييد؟ جز براى حفظ انگشتان و ياری شخص در كار كردن است؟
چرا ميان گوش را مانند محبسها و دخمهها پيچيده قرار داد؟ آيا اين جز براى آن است كه صدا وارد گوش شود، بشكند و به پرده گوش آسيب نرساند؟ چرا انسان اين گوشتهاى زياد رانها و نشستنگاهها را حمل مىكند؟ جز براى آن است كه در هنگام نشستن بر زمين سخت و بىحايل، مانند افراد نحيف و لاغر در سختى درد نيفتد؟» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۲)
مقالات شنبه 24 شهریور 1403
نعمتهایی که خداوند مهربان در کالبد موجودات زنده علیالخصوص انسانها قرار داده و باعث شده بتوانند خود را سالم و سلامت ببینند، بیش از آن است که بهراحتی به شماره درآیند. گاه این نعمتها بسیار بارز و چشمگیر هستند و گاه هم بهنظر کوچک و ناچیز! اما کافی است همان نعمتی که نزد انسان غافل بیمقدار بهنظر میرسد، چند روزی دچار اختلال شود تا همان جزء کوچک از سلامتی، به آرزوی بزرگ او تبدیل شود! یکی از این نعمتها، «توانایی کنترل دفع مواد زاید از بدن» است. امام صادق(ع) در این باره چنین میفرمایند:
«جز خدا چه كسى براى منافذ خروجى بول و غائط، شيرهايى قرارداد كه هرگاه خواهند ببندند و هرگاه خواهند بگشايند تا هميشه جارى نباشند و زندگى آدمى را به فساد نكشانند؟ بهراستى انسان تا كجا مىتواند اين نعمتها را به شماره درآورد؟ بىشك آنچه كه شمرده نمىشود بيش از آن است كه مردم مىدانند و مىشمارند.» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۲)
مقالات یکشنبه 18 شهریور 1403
انسان هر روز در حال غذا خوردن است و گاه هم که چیزی نمیخورد، بزاق دهان خود را باید ببلعد. بنابراین پیوسته انسان در معرض خطر سقوط آب و مواد غذایی به درون نای و ریه است. اتفاقی به آن «پریدن غذا در گلو» میگوییم و میتواند موجب خفگی شود. اما چیزی که باعث میشود انسان در طول سالیان دراز عمر از این خطر دائمی در امان بماند، عضو کوچکی است به نام «اپیگلوت». این عضو کوچک که در گلو قرار دارد، با مکانیزمی که خداوند برای آن درنظر گرفته است، هوا را به نای و غذا را به مری هدایت میکند و به همین سادگی، هر روز انسان را از مرگ نجات میدهد!
این عضو همان درپوشی است که امام صادق(ع) در فرمایش خود به مفضل از آن یاد کرده و همچون پزشکی که اشراف علمی به عملکرد اعضا و دستگاههای بدن دارد، درباره آن و اعضای مجاور آن چنین میفرماید:
«چه كسى دو مجرا در گلو آفريد، يكى براى خروج صدا كه همان ناى متصل به ريه است و ديگرى مرى، محل عبور غذا كه به معده ختم مىشود؟ و چه كسى در گلو در پوشى آفريد تا غذا به ريه نرسد و آدمى را هلاك نگرداند؟ و چه كسى ريه را وسيله خنكى قلب قرار داد تا با كار هميشگى و پيوستهاش حرارتى در قلب گرد نيايد و به هلاكت شخص نينجامد؟» (شگفتیهای آفرینش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحید مفضل)، ص۶۱)
مقالات شنبه 10 شهریور 1403